پوریا مظفریان کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه استاد مظفریان مدرس دوره پوریاضی و اینفلوئنسر نسل Z
پوریا در اولین روز شهریور ماه ۱۳۷۳ در شهر زیبای گرگان دیده به جهان گشود. او در سنین کودکی به دلیل شغل پدرش و جابجایی بین شهرهای مختلف کشور، نتوانست با اطرافیانش ارتباط خوبی بگیرد و به عبارت دیگر برای خودش دوست و رفیق پیدا کند. متأسفانه این جابجایی بین شهری دقیقاً در برهه ای صورت می گرفت که نقش بسیار مهمی در شکل گیری آینده او داشت!

خاطرات دوران مدرسه پوریا مظفریان مشاور کنکور ریاضی از زبان خودش
با ورودم به مدرسه و شکوفایی استعدادهایم، مسیر زندگی ام به کل تغییر یافت اما اینگونه نبود که همه چیز وفق مرادم باشد… گاهی شرایطی در زندگی پیش می آید که انگار همه چیز بر علیه شماست؛ در حالی که هیچ اتفاقی، اتفاقی نیست! بله باید بدانید که در مسیر رشد و توسعه، چالش هایی هم وجود داشت که گاهی باعث به تعویق افتادن کارهایم می شد و راه را برایم دشوار می ساخت!
از همان دوران دبستان علاقه چندانی به درس خواندن علی الخصوص دروس پایه نداشتم اما با این حال دست از تلاش نکشیدم و همیشه سعی می کردم جزو نفرات اول برتر کلاسمان باشم. علاوه بر درس، به ورزش فوتبال نیز علاقمند بودم و کارنامه درخشانی در این زمینه دارم؛ واقعیت این است که وقتی پا به توپ میشدم، کسی جلو دارم نبود!
یک روز تست تئاتر در مدرسه برگزار می شد و من به صورت اتفاقی در آن شرکت کردم. از آنجایی که شانس با من یار شد، به گونه ای در آن هنر درخشیدم که پای ثابت تمامی تئاترها شدم. حتی در برهه ای نیز به خاطر خوش صدا بودنم، به عنوان تک خوان گروه سرود مدرسه انتخاب شدم.
شاید بعضی از افراد خیلی سریع و راحت بتوانند از همان اول، مسیر زندگی شان را پیدا کرده و راه درست را انتخاب کنند. و با پیدا کردن مسیر، مطمئن باشند که دیر یا زود به هدف هایشان می رسند! اما برای خیلی از افراد جامعه امروزی ما، همیشه این سوال در ذهن شان وجود دارد که: «قرار است در این دنیا چه کار کنم؟»
پوریا مظفریان می گوید: من دقیقاً جزو همین دسته افراد بودم و اتفاقات زندگی ام به گونه ای رقم می خورد که حتی بیشتر از افراد معمولی در پیدا کردن جواب این سوال، سردرگم می شدم. هر چقدر بیشتر پیشرفت می کردم و بزرگ تر می شدم، این سوال در ذهنم پررنگ تر می شد: «قرار است در این دنیا چه کار کنم؟»

ورود به مقطع راهنمایی
موقع ورود به مقطع راهنمایی با درس و معلمان جدیدی آشنا شدم. از قبل میانه خوبی با درس ریاضی و علوم نداشتم و چندین بار در ریاضی نمره کم گرفته و مشروط شده بودم اما در عربی لنگه نداشتم! درس عربی همانند ورزش و هنر، یکی از علاقه مندی هایم بود و در آن استعداد زیادی داشتم.
همیشه در عربی توسط دیگران تحسین می شدم زیرا به قدری در این درس خوب بودم که دوستانم در امتحانات از من کمک می گرفتند و اینطور بگویم که گویی معلم عربی در جمع دوستان شده بودم. موفقیت هایی زیادیی در دوران راهنمایی داشتم اما هرچه به جلو می رفتم و پیشرفت می کردم، انتخاب هایم سخت تر می شد و مشکلاتی زیادی به دنبال آنها به سراغم می آمد.
از سردرگمی و بی هدفی تا مهاجرت به تهران
در برهه ای که وارد دبیرستان شدم، دیگر پیگیر استعدادهایم نبودم زیرا عطشی در کار نبود و شوق ذوق انجام کاری را نداشتم. مدام با خودم می گفتم، وقتی کسی برای آینده خود هدف مشخصی نداشته باشد، تلاش بی فایده است و نمی تواند سختی های موجود در مسیرش را معدوم کند؛ این طرز فکری که داشتم، همانند سدی بود که جلوی پیشرفتم را می گرفت.
باید بدانید که این باور برای من تبدیل به یک واقعیت شده بود و باعث افت شدید درس هایم در مدرسه شد. به گونه ای در من اثر گذاشته بود که حتی از ورزش کردن که جزو مهمترین علاقه مندی هایم بود، فاصله گرفته بودم.
بعد از گذشت مدتی و پس از جابجایی بین شهرهای مختلف کشور، یعنی از شرق و شمال کشور گرفته تا دورترین نقاط غربی! بالاخره تصمیم گرفتیم به تهران مهاجرت کرده و ساکن آن شهر شویم. سکونت ما در تهران مزیت های بسیاری حداقل برای من به همراه داشت؛ این شهر امیدم را برای رسیدن به هدف هایم بیشتر کرد زیرا من در آنجا راحت تر می توانستم دنبال علاقه مندی هایم بروم.
در تهران به هنر بازیگری که از کودکی به آن علاقمند بودم، روی آوردم که سرانجام خوبی داشت و به کل مسیر زندگی ام را متغییر ساخت!
تجربه بازیگری با اساتید حرفهای سینما در تهران
من از قبل به تئاتر، سینما و بازیگری علاقمند بودم و از قضا یک روز به اصرار یکی از دوستانم، به کلاس بازیگری رفتم و همان یک جلسه که به عنوان همراه رفته بودم، باعث شد تا علاقه من به این حرفه، چندین برابر شود.
همین بازیگری کم کم مسیر زندگی ام را متحول و من را برای آینده هدفمند کرد؛ دیگر می توانستم با امید پیش بروم و هیچوقت بی هدف زندگی نکنم! این موضوع برایم خیلی ارزشمند و حیاتی بود.
بنابراین به خاطر استعداد بازیگری که از قبل داشتم، توانستم در این حیطه پیشرفت کنم و مورد توجه و حمایت اساتید معروفی همچون مسعود آب پرور، مهران احمدی و سعید دولتی قرار بگیرم.
سال های گذشته ای که حالم تعریف آنچنانی نداشت و حتی هیچ ذوق و اشتیاقی به آینده نداشتم و مدام از اوضاع خود نالان بودم، رفته رفته به چنان انگیزه و نتیجه ای مطلوبی رسید که من در آن برهه دوباره به ورزش روی آورم. ورزش به من کمک کرد تا بدنی قوی و ورزیده بسازم و به دنبال آن، به حرفه بازیگری رفته و استعداد ذاتی ام را به سرعت گسترش دهم.
روتین زندگی ام به گونه ای بود که کل روزم با تمرین تئاتر میگذشت و روزهایی که تئاتر نبود و من می دانستم بیکار می مانم، مشغول به ساخت فیلم های کوتاه با پول توجیبی هایم می شدم. هدف من از این حرفه کسب درآمد نبود و صرفاً به خاطر کسب رضایت و توانگر ساختن حس درونیم، دوست داشتم این کار را ادامه بدهم.
سرانجام کار به جایی رسید که بازیگری و حضورم در تئاتر، کل تمرکزم را از درس و مدرسه ربود!
خاطرات دوران تحصیل پوریا مظفریان جوان ترین معلم ریاضی ایران
همانطور که قبلاً هم توضیح دادم، من از همان دوران ابتدایی علاقه ام به دروس پایه، هیچ تعریفی نداشت. همیشه در درس ریاضی کمترین نمره را می گرفتم تا اینکه اتفاق جالبی در سال آخر دبیرستان در همین درس برایم اتفاق افتاد که باز هم تأثیر شگرفی در مسیر آینده ام گذاشت.
سال چهارم دبیرستان، یک پسر جوان که فقط چند سالی از من بزرگتر بود، معلم مان شد که درس ریاضی تدریس می کرد. این معلم برخلاف اکثر معلم های ریاضی، نه تنها مغرور و بداخلاق نبود بلکه خیلی فعال و پرنشاط نیز بود.
فعالیت و انرژی ای که این معلم داشت و حتی نحوه تدریس او به گونه ای بود که باعث شد تا من که هیچ وقت نمی توانستم رابطه خوبی با درس ریاضی داشته باشم، با اشتیاق در کلاس بشینم و همیشه منتظر شروع جلسه بعدی آن درس باشم.
رفته رفته حس تنفر من نسبت به درس ریاضی، تبدیل به علاقه شد! احساس خوشایندی داشتم و بعد از آن به موفق شدن، بالاتر رفتن و بهتر شدن فکر می کردم. اگرچه قبلاً در هر حوزه ای که موفق می شدم، به نوعی زمینه و استعداد در آن کار را داشتم ولی اینبار جریان کاملاً متفاوت بود و تنها دلیلش، معلمی بود که باعث شد تا من این استعداد، علاقه و مهارت را در خودم بیابم؛ درحالی که هرگز فکر نمی کردم چنین اتفاقی بیافتد!
بنابراین تصمیم گرفتم، تمام فکر و ذکرم تدریس درس ریاضی باشد و هدفم این بود که بقیه هم این حسی که من دارم را تجربه کنند. قصد داشتم درس ریاضی را برای آنهایی که همانند من فکر می کردند و از آن بیزار بودند، به زیباترین حس و جالب ترین اتفاق زندگی شان تبدیل کنم.
از آنجایی که من هیچوقت در دوران تحصیل، تمرکزم را به طور منظم بر روی درس هایم نگذاشته بودم و فقط به بازیگری فکر می کردم، نتوانستم سال اول دانشگاه رتبه خوبی در کنکور کسب کنم اما همچنان به تلاش خود ادامه دادم و دست از سخت کوشی نکشیدم زیرا در خود توانایی و استعداد خاصی می دیدم و از ناامیدی متنفر بودم.
در کنار درس، به تمرین تئاتر نیز مشغول بودم و مدام تلاش می کردم تا کم کاری های سال های اخیر را جبران کنم. خوشبختانه تلاش هایم نتیجه بخش بود و رتبه کنکور سال دومم خیلی بهتر از سال اول شد اما من از این وضع بازهم راضی نبودم زیرا برای رسیدن به هدف هایم کافی نبود!
من پوریا مظفریان برای رسیدن به اهدافم خیلی قاطع بودم، پس برایم مهم نبود که حتی از علاقه ام به بازیگری نیز چشم بپوشم. برای همین تصمیم گرفتم تمرین های بازیگری را هم رها کنم و با تمام وجود روی اهدافم متمرکز شوم.
سال ۱۳۹۳ – داستان قبولی در دانشگاه امیرکبیر و شروع تدریس
با کلی تلاش موفق شدم سال ۱۳۹۳ در رشته ریاضیات و کاربردها در دانشگاه امیر کبیر تهران قبول شوم. سال اول ورود به دانشگاه، به تدریس ریاضیات در یکی از مدارس شرق تهران مشغول شدم و درست زمانی که تحصیل می کردم توانستم در کنار آن، فضای کار را هم تجربه نمایم که اولین قدم من برای رسیدن به هدف های بزرگتر بود.
هر چقدر جلوتر می رفتم و بیشتر تدریس می کردم، اتفاقات جالبی برایم رقم می خورد، به طوری که گویی این رویدادها در مسیرم، برای آماده ساختن من برای رسیدن به هدفم چیده شده بودند.
سابقه بازیگری در سال های اخیر به من کمک کرد تا بتوانم به خوبی تدریس کنم زیرا تجربه بازیگری و کارگردانی داشتم و می دانستم که چگونه می توانم مخاطبین را جذب و دل بسته خود کنم. همیشه کلاسی که در آن برای تدریس حضور داشتم را همانند صحنه تئاتری تصور می کردم که تنها کارگردانش خودم بودم.
سال ۱۳۹۴ – پارنتر مؤسسه کنکوری حرف آخر
از آنجایی که در دوران کودکی، تجربه زندگی در نقاط مختلف کشور را داشتم، به راحتی و خیلی سریع می توانستم با همه افراد جامعه با هر قومیت و فرهنگی ارتباط بگیرم.
به مدت ۳ – ۴ سال در تئاتر فعالیت داشتم و سپس در سال ۱۳۹۴ در مؤسسه حرف آخر به عنوان پارنتر مدرسین دروس عمومی ادبیات، زبان و عربی با شیوه های مختلف، کار تدریس را آغاز کردم. همچنین در دروس اختصاصی در کنار استاد جناب آقای عبدالرضا منتظری استاد ریاضیات و مدیر موسسه حرف آخر، حضور داشتم.
در آنجا با سخنرانی های انگیزشی-آموزشی به دانش آموزان و داوطلبان کنکوری کمک می کردم.
اخراج از مؤسسه در ۲۱ سالگی
بنابراین ذوق و اشتیاق بیشتری به تدریس پیدا کردم اما اینگونه نبود که چون دانشگاه می روم، تدریس می کنم و به اهدافم رسیدم، همه چیز سر جای خود قرار گرفته است؛ باستی بدانید که تازه شروع ماجرا بود! در مؤسسه ای که مشغول به کار بودم، به خاطر سوءتفاهم ساده ای که آنجا رخ داد، همه دوستان و همکارانم از من فاصله گرفتند و من در ۲۱ سالگی از کار اخراج شده و تنها ماندم.
ورود پوریا مظفریان بلاگر ریاضی به دنیای مجازی و اینستاگرام
در کل هدفم بزرگتر از آن چیزی بود که مشکلات بتوانند من را از خواسته هایم دور کنند. از آنجایی که تنها هدفم موفقیت تمامی بچه های سرزمینم بود و کسی نمی توانست جلو دارم باشد، با خود فکر کردم که چه جایی بهتر از دنیای مجازی… با این فضا می توانیم حرف هایم را بهتر و به مخاطبین بیشتری بیان کنم!
موقعی که من به عنوان بلاگر اینستاگرام شروع به فعالیت کردم، به ذهن کسی نمی رسید که بچه ها برای فرار از درس خواندن، به اینستاگرام پناه می برند و دروس را در آنجا دنبال می کنند.
به هر حال با کلی آزمون و خطا بالاخره توانستم درس ریاضی را که درسی به ظاهر بی روح و منطقی بود، با سبک خودم به دیگران معرفی کنم. من به افرادی که در طول عمرشان فکر می کردند به اندازه کافی هوش ندارند، ثابت کردم که آنها ضعیف نبوده و نیستند؛ فقط در مسیری قرار دارند که به کل اشتباه است. اتفاقات گذشته شان باعث شده که این افراد هیچ روزنه ای را در برابر خود نبینند و به نتیجه بخش بودن تلاش هایشان مطمئن نباشند.
شناخت و برقراری ارتباط با جمع کثیری از افراد مختلف، باعث شده بود که تجارب خوبی بدست بیاورم و به دنبال آن احساساتم را به شکلی متفاوت تر بیان کنم. بله من بهتر می توانستم افراد را درک کرده و راهنمایی کنم.
اهداف پوریا مظفریان مشاور کنکور و مدرس ریاضی دهه هشتادی ها و نودی ها
امروزه نه تنها هدفم علاقمند کردن بچه ها به درس ریاضی نیست بلکه در کنار آن می خواهم همان حسی را که در دانش آموزانم به وجود می آورم، با تمام مردم سرزمینم نیز به اشتراک بگذارم تا شاید تغییری در خود ایجاد کنند.
می خواهم به مردم کشورم ثابت کنم که هیچ یک از آن ها بی توان یا نالایق نبوده و نیستند، فقط در مسیر درستی قرار نگرفته اند. باید بدانند اتفاقاتی که در زندگی شان می افتد، صرفاً به این دلیل است که آنها را یک قدم برای رسیدن به اهداف شان نزدیک تر می کند.
اتفاقات زندگی ام سبب شد تا من بتوانم آموزش هایم را در مسیر درست زندگی و کسب موفقیت شروع کنم. و تجربیاتی که در این مدت به دست آورده ام را با مهارت های خاصی ترکیب کرده و از طریق تدریس به دیگران ارائه بدهم.
بایستی بدانید که موفقیت راحت به دست نمی آید، برای اینکه بتوانید در زندگی موفق باشید، باید یاد بگیرید که بعد از هر شکستی که می خورید، دوباره بلند شوید و تلاش خود را دوباره از سر بگیرید. مهم نیست در این مسیر چندبار شکست بخورید، اینکه بعد از هربار شکست بتوانید به پا خیزید و نگذارید شکست مانع شما باشد، حائز اهمیت است.
زندگی شخصی پوریا مظفریان و همسرش مریم افضلی
پوریا به تازگی با یک دختر اهوازی به نام مریم افضلی ازدواج کرده است. او در اینباره می گوید: بالاخره بعد از ۳ سال آشنایی و در یک مدت زمان کوتاهی عقد موقت، در ۲ مین روز دی ماه سال ۱۴۰۰ به طور دائم با همسرم ازدواج کردم!
آشنایی با همسرم: اولین سمینارم در تهران بود و خانمم به خاطر من، به تنهایی از اهواز به تهران آمد. اینکه از مسیر طولانی آمده بود لزوماً برایم جذاب نبود زیرا خیلی دیگر از بچه ها به من لطف داشتند و از شهر های مختلف آمده بودند اما اینکه در یک خانواده سخت گیر باشی و با کلی داستان و سختی بلند شوی بیای برای دیدنم، چیزی بود که برایم ارزش داشت.
همسر پویا مظفریان
قابل توجه دختر خانم ها! مهریه خانم من یک سکه می باشد. چون اینقدر خودش را قوی و محکم می بیند که نیازی نمی دید با داشتن مهریه بالا بخواهد من را به زور برای خود نگه دارد و این نهایت غرور دخترانه و عزت نفسی است که در کمتر دخترهایی پیدا می شود…
دوستان داستان از جایی شروع شد که من یک ویدئو در پیجم منتشر کردم که همسرم برای اولین بار آن را دید و به قدری دوستش داشت که به خاطر من اینستاگرام را نصب کرد و دنبال کننده من شد! بعد از آن نیز از اهواز به تهران برای شرکت در همایشم آمد و الان هم خداروشکر همسرم شد.
این ویدئو یهویی یادم آمد و موهای تنم سیخ شد! چون این ویدئو ۳ سال پیش خیلی پخش شد و اگر آن موقع این ویدئو من پخش نمی شد، شاید من الان با همسرم آشنا نمی شدم. جالب است بدانید الان که فکر می کنم محتوا و ایده این ویدئو کاملاً به صورت یهویی به ذهنم رسید و همینطوری ضبط کردم و در پیجم گذاشتم. دقیق یادم است که اصلاً آن روز خیلی هم تمایلی نداشتم، ویدئو منتشر کنم اما آن روز اصلاً انگار یهو به دلم افتاد که این حرف و این ویدئو رو منتشر کنم و همین ویدئو باعث شد همسر آینده ام سر راهم قرار بگیرد.
می دانید چرا این داستان را گفتم؟ زیرا من به شهود و الهام بخشی شدیداً اعتقاد دارم و باور دارم بعضی اوقات چیزی به دل آدم می افتد که همان موقع باید بلند شوی و انجامش بدهی!
پوریا در اینباره می گوید: باور دارم آدم های هم جنس، همدیگر را جذب می کنند! اگر می خواهی یک شخص قدرتمند وارد زندگیت شود، اول از همه خودت را قوی کن… من از آنموقع که با همسرم آشنا شدم، به این قضیه پی برده ام که یک زن قدرتمند نه تنها جلوی پیشرفت و موفقیت مرد را نمی گیرد بلکه کمک می کند تا مرد خیلی سریع تر بتواند پله های موفقیت را بپیماید. تمام
پاسخ به ۶ سوال متداول درباره استاد مظفریان
۱- دوره و پکیج های آموزشی پوریامظفریان کدامند؟
- دوره جامع پوریاضی
- دوره آموزشی انگیزشی پوریکا
- دوره آمپول یا سرم ریاضی
- دوره رایگان بهبود فردی و دوره کوچینگ زندگی همراه علیرضا مطلبی (دانش آموخته روانشناسی بالینی خانواده از دانشگاه شهید بهشتی)
۲- پویا مظفریان با چه مؤسسه ای همکاری کرده است؟ آیا مشاوره کنکور می دهد؟
پوریا در اوایل کار خود با مؤسسه کنکوری حرف آخر و محمد واعظی بهترین معلم عربی ایران همکاری کرده است. او هیچ نوع مشاوره کنکوری ندارد و تلاش می کند تا به جای وقت گذاشتن و راهنمایی یک نفر خاص، وقت خود را صرف جمعی از دانش آموزان کند.
۳- پوریا متأهل است یا مجرد؟ عکس و نام همسرش چیست؟ پوریا مظفریان در مرداد ماه سال ۱۴۰۰ ازدواج کرده است. نام زنش مریم افضلی می باشد.
۴- رتبه کنکور پوریا چند بود؟ پاسخ پوریا به این سوال: رتبه کنکور یک چیز شخصی می باشد! من چندین سال است که به عنوان یک معلم در حال فرهنگ سازی این موضوع هستم.
فک و فامیل و آشنایان محترم که سالی یکبار هم حال آدم را نمی پرسید، چرا ایام اعلام نتایج کنکور، یهویی سرو کله تان پیدا می شود و سعی در پیدا کردن جواب سوالات شخصی دیگران هستید؟ اصلاً چرا باید رتبه بچه ها را پیگیری کنید؟ آیا از سر دلسوزی است یا از سر کنجاوی؟ یا اینکه از زمین خوردن دیگران لذت می برید؟
- من به نمایندگی از تمامی بچه های کنکور می گویم که هشتگ #رتبه-کنکور-شخصی است.
۵- پوریا مظفریان متولد چه سالی بوده و اهل کجا است؟ او متولد ۱ شهریور ماه سال ۱۳۷۳، اهل گرگان و اصالتاً دامغانی می باشد.
۶- نمره ریاضی او چقدر است؟ او تاکنون هیچ حرفی راجع به نمره ریاضی خود نزده است زیرا در آن بسیار ضعیف عمل کرده بود. پوریا می گوید به هیچ عنوان به نمره فکر نکنید! همیشه تمام تلاش تان را بکنید که هیچوقت به نتیجه نیندیشید. آدمی که مدام به نتیجه فکر می کند، حالش خوب نیست.
قرار نیست به کسی جوابگو باشید اما به خودتان بایستی جواب پس بدهید پس به گونه ای تلاش کنید که فردا به خودتان بدهکار شوید.
۷- دوستان بیزینسی او چه کسانی هستند؟ علیرضا مطلبی، علی حاجی محمدی، ماهان تیموری، احمد کلاته، رنه سینانی، رضا آرش نیا و…
راه های ارتباطی و شماره تلفن استاد پوریا مظفریان کم سن ترین مربی ریاضی
اینستاگرام کاری: poorya_mozaffarian – pourya_mozaffarian
پیج همسر (مشترک): poorya_maryamm
وبسایت: pooryamozaffarian.com
ساعات کاری: شنبه تا پنجشنبه از ساعت ۹ تا ۱۷ به جز تعطیلات رسمی
شماره تماس پشتیبانی اپلیکیشن و سایت: ۰۲۱۴۴۱۴۴۷۵۱
شماره موبایل: شماره همراه ایشان بنابه دلایل موجه، از سایت برداشته شد.
تیم تولید محتوا
این مطلب توسط تیم تولید محتوای ایران فاندر تهیه شده است. ما در تلاش برای توسعه وب فارسی هستیم تا بهترین مقالات در هر زمینه ای را برای وبسایت ها تهیه کنیم. کیفیت محتوای این صفحه توسط متخصصین و کارشناسان ما بررسی و تایید شده است.