بیوگرافی رضا آرش نیا بهترین مدرس زبان انگلیسی ایران

رضا آرش نیا کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه آقای آرش نیا نابغه تدریس زبان انگلیسی

رضا در ۸مین روز بهمن ماه سال ۱۳۷۰ در شهر باستانی خوی دیده به جهان گشود. او شخصیت دوران کودکی اش را بسیار دوست دارد زیرا پر از فراز و نشیب ها و تغییرات فراوان بوده است!

از کودکی استعداد و علاقه به زبان انگلیسی داشته و در دانشگاه تهران تحصیل کرده است. رضا آرش نیا در اینباره می گوید: در نخبه بودن، در مقاله نوشتن و علم، خیلی ها بهتر از من بودند! اما باید بدانید مهمترین مسئله این است که ببینیم چه کسی می تواند با مردم ارتباط بگیرد و مفاهیم را خیلی خوب انتقال بدهد.

خاطرات کودکی و شروع یادگیری زبان انگلیسی 

من تا ۳ و نیم سالگی به همراه خانواده ام در شهرستان زندگی کرده و فقط به زبان ترکی صحبت می کردم. بعد از ۴ سالگی که به تهران مهاجرت کردیم، رفته رفته شروع به یادگیری زبان فارسی نمودم. او در اینباره توضیح می دهد: مادرم اصلاً حواسش نبود که من فارسی یاد گرفتم یا نه… اما دغدغه مادران امروزی این است که فرزندانشان را از چند سالگی به کلاس زبان انگلیسی بفرستند.

اتفاق جالبی که برایم در ۱۰ سالگی افتاد این بود که تازه فارسی صحبت کردن را خوب یاد گرفته بودم اما به یکباره همه چیز را کنار گذاشتم و از آن به بعد همه چیزم زبان انگلیسی شد!

دوران کودکی من به ۲ بخش تقسیم می شد: قبل از سن ۱۴ سالگی شخصیت خیلی شلوغی داشتم و زیاد به درس توجه نمی کردم و خیلی بی دقت بودم؛ همیشه در درس املاء اشتباه می نوشتم اما در درس هایی که مربوط به انشاء نوشتن و خواندن بود، خیلی خوب بودم و سعی می کردم جلوی همه بایستم و برایشان درباره خاطره و داستان هایی که در ذهنم بود، صحبت کنم.

بزرگترین ویژگی که در دوران قبل از ۱۵ سالگی داشتم این بود که به شدت رویاپرداز بودم و بعضی موقع ها رویاهایم را با دوستانم به اشتراک می گذاشتم و این موضوع باعث می شد آنها من را مسخره کنند. به من می گفتند ای بابا این خالی بند است، چقدر رویا پردازی می کنی؟ اصلاً چنین چیزی ممکن نیست!

بعد از ۱۵ سالگی نمی دانم چه اتفاقی افتاد که یهویی شخصیتم آرام شد و خیلی کاراکتر آرامی پیدا کردم! دیگر تبدیل به یک فرد درونگرا شده بودم که فقط فکر می کردم و با خودم به نوعی درگیر بودم! من شخصیت کارآفرینی را از دوران نوجوانی در ذهن داشتم و عاشق تغییر بودم.

وقتی ۱۶ سالم بود، پارکینگی در خانه مان داشتیم و آن مدام فکر من را مشغول کرده بود که خدایا چرا این پارکینگ خالی است؟ من چگونه می توانم از این پارکینگ کسب درآمد کنم؟ تصمیم گرفتم پارکینگ خانه مان را تبدیل به یک فروشگاه کنم و در آنجا کارهای تعمیرات کامپیوتر، کارهای نرم افزاری و فروش محصولات فرهنگی و… انجام دهم.

با اینکه ۱۶ سالم بود، موفق به دریافت مجوز شدم و شروع به فروش کنسول های بازی کردم! به دلیل رویاپرداز بودنم و اینکه دوست داشتم جزو موفق ترین افراد در ایران و دنیا باشم، کسب و کارم را از آن بازه زمانی آغاز کردم.

به دلیل اینکه من رضا آرش نیا عاشق کار کردن بودم، همیشه سرم به کار مشغول بود و در کنار کاری که انجام می دادم، با تماشای فیلم و مسابقات ورزشی و شور نوجوانی، به ورزش خیلی علاقمند شدم. در تایم های خالی که داشتم، ورزش هم می کردم و دوست داشتم روزی یک قهرمان ورزشی شوم اما یک دوگانگی در زندگی ام بود: اینکه هم می خواستم کارآفرین باشم و هم قهرمان مطرح ورزشی! همیشه در این چالش ها بودم و برای هر دو رویایم تلاش می کردم.

اما مدتی گذشت و من به این نتیجه رسیدم که باید بین کار و ورزش یکی را انتخاب کنم! مجبور شدم ورزش را کنار گذاشته و تمام تمرکزم را روی کار بگذارم، تا اینکه وقت اضافی داشته باشم و دوباره به سمت ورزش بیایم.

خاطرات دوران دبیرستان رضا آرش نیا

همانطور که قبلاً هم اشاره کردم، من تمام ۳ سال دبیرستان، مشغول کار کردن بودم و رشته تحصیلی ام علوم تجربی بود! زیاد به رشته خود علاقه نداشتم. در مغازه ای که کار می کردم، در ساعت هایی که کار انجام نمی دادم، همیشه هندزفری در گوشم می گذاشتم و زبان انگلیسی گوش می دادم.

به خاطر اینکه از ۱۰ سالگی یادگیری زبان انگلیسی را شروع کرده بودم، زبانم رفته رفته بهتر شده بود و زمانی که در مغازه مشتری نداشتم، کتاب های موفقیت را به زبان انگلیسی گوش می کردم و پیش خودم دوباره رویاپردازی می کردم و در ذهنم آینده ای خیلی زیبا و پر از موفقیت را تجسم می نمودم.

وقتی ۱۰ ساله بودم، کلاس زبان می رفتم و وقتی به خانه بر می گشتم، به مامانم می گفتم: زانوهایم درد گرفته و دیگر نمی توانم به کلاس بروم! ولی همیشه شور و ذوق داشتم و با وجود زانو درد، آن مسیر را پیاده می رفتم و برمی گشتم. مدتی به این روال ادامه دادم و بعد از آن دیگر نتوانستم بروم چون مشکل مادی نیز داشتیم.

نمی گویم که فقیر بودیم نه… به هر حال در دهه ۷۰ رفتن به کلاس زبان چیز رایجی نبود. یک دیکشنری مقدماتی آکسفورد المنتری داشتم و کسی نبود به من بگوید که چگونه زبان یاد بگیرم و خودم نشستم به اشتباه ۲ صفحه از دیکشنری را حفظ کردم، تا اینکه به ۱۵ سالگی رسیدم و آن دیکشنری و لغت نامه را حفظ شده شدم.

بعد ۳ سال که یادگیری زبان انگلیسی را شروع کردم، تمام معلمان سوپرایز شده بودند و می گفتند پسر تو چه کار کردی؟ حفظ کردن زبان انگلیسی اصلاً کار درستی نیست!

رضا آرش نیا در ادامه توضیح می دهد: شما هیچوقت اینکار را نکنید اما من آنموقع نه معلم و نه راهنمایی داشتم! پس با خودم تصمیم گرفتم اگر روزی به جایی رسیدم، به کسانی که در مناطق محروم به سر می برند، کمک کنم.

ما انسان ها تشنه احترام و اهمیت هستیم! یعنی دوست داریم که مهم باشیم و بقیه تشویق مان کنند. از ۱۰ سالگی که کلاس زبان انگلیسی می رفتم، یک استاد فوق العاده ای داشتم به نام استاد غفوری که من را در کلاس خیلی تشویق می کرد و کلاس یادگیری را برایم جذاب کرده بود. ایشان باعث شدند که من به زبان انگلیسی علاقمند شوم و این امر باعث شد که زبان بخش اصلی از شخصیت من باشد.

همه من را به زبان انگلیسی ام می شناختند زیرا واقعاً در آن مهارت داشتم. به خاطر همین مدام مورد تشویق قرار می گرفتم و این موضوع با شخصیتم گره خورده بود. به گونه ای که در آن سن حس می کردم اگر خدایی نکرده زبانم، دایره واژگانم یا تلفظم از یک نفر دیگر ضعیف تر باشد، انگار هویتم زیر سوال می رود!

خاطره ای از یک استاد دیگرم به نام آقای مرادی دارم که همیشه من را سر کلاس تشویق می کرد. یکبار سرما خوردم و مریض احوال سر کلاس رفتم اما متنی که در کلاس زبان باید در موردش صحبت می کردم را حاضر نکرده بودم؛ وقتی به استاد گفتم که من آمادگی ارائه آن متن را ندارم، ایشان به من گفتند: شیر مرده اش هم شیر است، رضا تو می توانی، پس ارائه ات را انجام بده!

۱۸ سالگی – شرکت در کنکور و ورود به دانشگاه بین المللی امام خمینی

دوران دبیرستان من مشغول کار بودم تا اینکه به پیش دانشگاهی رسیدم. ۱ الی ۲ ماهی از آن گذشته بود و مادرم به مغازه آمد و گوش من را کشید و گفت: پسر بیا برو درست را بخوان، تو باید به فکر آینده ات باشی، وقت برای کار کردن زیاد است!

من رضا آرش نیا از این برخورد مادرم خیلی ناراحت شدم و گفتم که من برای این کار کلی زحمت کشیدم، ۳ سال پای این مغازه خاک خوردم، الان که به یک درآمد خوب رسیدم، بیخیال شوم!؟ مادرم ناراحت شد و گفت تو باید درست را ادامه بدهی، ما کلی آرزو برای تو داریم، با اینکه دلم نمی خواست و خودم نیز ناراحت بودم قبول کردم که درسم را بخوانم.

رشته تحصیلی ام علوم تجربی بود، تمامی هم دوره هایم زیست و ریاضی فیزیک می خواندند و خودشان را برای پزشکی و مهندسی آماده می کردند و من اصلاً علاقه ای به اینها نداشتم. از اول فردی بودم که اگر چیزی برایم مفید نبود، نمی توانستم تحملش کنم.

بنابراین در رشته خودم یعنی زبان انگلیسی تمامی تلاش را کردم و در نهایت توانستم رتبه خوبی را در کنکور بدست آورم. اما از طرفی در یکسری از دروس پیش دانشگاهی مثل ریاضی و فیزیک و… افتادم. درس هایی که در پیش دانشگاهی افتاده بودم را در تابستان با هزار زحمت توانستم پاس کنم و بالاخره دوران کارشناسی را در دانشگاه بین اللمللی امام خمینی قزوین گذراندم.

در سن ۱۸ سالگی من خودم را برای کنکور آماده می کردم و از لحاظ عاطفی متزلزل شده بودم. روتین زندگی ام اینگونه بود که صبح زود به مدرسه و بعد از برگشت از مدرسه به مغازه ام میرفتم و تا ساعت ۱۲ شب کار می کردم. بعد از آن نیز تا ساعت ۲ تا ۳ شب شروع به درس خواندن می کردم و تکالیفم را انجام می دادم، همانجا بود که یک بحران عاطفی پیش آمد و فشار خانواده بر روی من زیاد شد.

کم خوابیدن ها، فشار تحصیل، کار کردن و فشار روحی باعث شد که من یکسری مشکلات استرسی و افسردگی خیلی شدیدی پیدا کنم و به زور وارد دانشگاه شوم. وارد دانشگاه بین المللی امام خمینی قزوین شدم و ۲ سال اول دانشگاهم همیشه افسردگی و استرس شدیدی داشتم، حتی در کلاس که می خواستم صحبت کنم، صدایم می لرزید و نمی توانستم یک صفحه را کامل بخوانم و حس بدی نسبت به درس و مطالعه پیدا کرده بودم.

به طوری که همیشه سر کلاس شُرشُر عرق می ریختم و اصلاً نمی توانستم تصور کنم که بتوانم لیسانسم را بگیرم؛ آینده برایم تیره بود و از همه چیز ناامید بودم و با خود می گفتم که دیگر نمی توانم این درس ها را پاس کنم. بله رضا آرش نیا یک زمانی با چنین شرایطی زندگی می کرد و کارش به جایی رسیده بود که احساس کرد آخر خط است و نیاز به یک تغییر اساسی دارد!

آنجا بود که تصمیم گرفتم، کتاب های روانشناسی گوش کنم چون به خاطر استرسی که داشتم نمی توانستم کتاب بخوانم. من پیش پزشک اعصاب و روانشناس می رفتم و آنها به من مشاوره می دادند و هر کدام قرصی اضافه می کردند یعنی روزانه حدود ۷ قرص می خوردم و با یک زنبیل قرص اینور و آنور می رفتم.

کسی نتوانست کمکم کند، پس گفتم خودم به داد خودم می رسم. شروع به گوش کردن کتاب های صوتی بهترین های دنیا به ویژه آقای آنتونی رابینز نمودم که زندگیم را مدیون ایشان هستم. بعد از گوش کردن، راهکارهایش را که اجرایی کردم و زندگیم روز به روز بهتر شد. با همین سی دی هایی که مردم فکر می کردند نمی شود کسب مهارت کرد، مهارت هایی را یاد گرفتم که بهترین پزشکان هم نتوانستند با هزینه های بالا در اختیارم بگذارند.

این مسائل باعث شد روز به روز زندگیم قشنگ تر شود و خیلی از ترسهایم را کنار بگذارم و تبدیل به یک آدم جسوری شوم.

یک روز من با همان حرف سی دی هایی که گوش می کردم، زنبیل قرص های اعصابم را دور انداختم و گفتم که دیگر بس است و شروع کردم به عمل کردن به فایل های انگیزشی، تکنیک های ذهنی و یکسری استراتژی هایی که یاد گرفته بودم. با داشتن یک خانواده نسبتاً فقیر و با شرایط روحی بسیار نامطلوب توانستم لیسانسم را بگیرم.

تبدیل به کسی شدم که به جرئت می توانم بگویم، بالاترین دایره لغات زبان انگلیسی را حداقل در کشور خودمان داشت. همه در دانشگاه به من می گفتند که رضا را ببین انگار دیکشنری است که دست و پا در آورده! موفقیت مثل یک پلکان است و شما نمی دانید روی پلکان دهم هستید یا بیستم؛ الان فکر می کنید که هیچ خبری نیست اما وقتی قدم بر می دارید مثل گام های اولی سخت نیست!

شما اول قدم بردارید و در طول مسیر، سرعت رشدتان را بیشتر کنید… نمی دانید که واقعاً چه اتفاقاتی می تواند برایتان بیافتد که در مخیله تان هم نمی گنجد. من یک زمانی بود باور نمی کردم رضا آرش نیا تبدیل به یک میلیاردر خود ساخته شود اما الان چند نفر فقط به حساب های بانکی ام رسیدگی می کنند.

اگر رسالت تان را پیدا کنید، زندگی رنگ و بویش عوض می شود. اگر هدف و رسالت مشخصی نداشته باشید، زندگی تان کسل و ناامید کننده می شود! پول هم که به دست می آورید، آخرش می گویید که چی بشه؟ در زندگی آدم باید رسالت داشته باشد و بگوید که من به دنیا آمده ام تا این کار را انجام بدهم و میراثی به جا بگذارم.

خیلی ها من را دیدنی می گویند که آقای آرش نیا پورشه را کجا پارک کردی یا فکر می کنند در آمریکا بزرگ شده ام و خانواده خیلی ثروتمندی دارم اما نه اینطور نیست. من گذشته خیلی دردناکی داشته ام و خیل سختی ها کشیده ام.

از ۱۰ سالگی عاشق زبان انگلیسی بودم اما به دلیل اینکه در حومه و منطقه محروم (اطراف تهران منطقه رباط کریم) زندگی می کردیم، بایستی برای اولین کلاس زبانی که نزدیک به خانه ما بود، ۱ تا ۲ ساعت پیاده روی می کردم. متأسفانه در آن برهه از زمان در توانمان نبود که با تاکسی برویم.

بعد از آن بود که گفتم من اگر یک مقدار بتوانم موفق شوم، مطمئناً از دست خیلی ها می گیرم. خیلی ها مثل من هستند که به دلیل شرایط اقتصادی، هزینه کلاس زبان رفتن ندارند و کسی که کارمند و کارگر است، از عهده این هزینه ها بر نمی آید. به همین خاطر تصمیم گرفتم با بالاترین کیفیت استودیویی، دوره هایی را ضبط نمایم که برای ساخت یکی از دوره هایم ۳ سال زمان صرف نمودم.

من به تبلیغ کردن معتقد نیستم و می گویم که معلم نباید تبلیغات انجام بدهد، چون تاجر نیستیم. من این موضوع را از یکی از اساتیدم در دانشگاه آموخته ام که هیچوقت در مورد کار خودشان مستقیم صحبت نمی کنند. من نمونه کار را برای مخاطبان می گذارم و می گویم فقط یک درس را گوش کنید و با یک بار گوش کردن متوجه آن برنامه ای که پشتش وجود دارد بشوید و نحوه یادگیری را لمس کنید و ببینید که چقدر متفاوت از آموزش هایی است که قبلاً گوش داده اید.

به نظر من این خوب است که مخاطب خودش گوش کند، مقایسه نماید و آخر سر خودش تصمیم بگیرد که وارد کدام دوره شود و سرمایه گذاری کند و کورکورانه تصمیم نگیرد.

مصاحبه با رضا آرش نیا و پاسخ به ۲۱ سوال متداول

۱- به نظرتان این همه مخاطبی که دارید، به خاطر چهره شما است که جذب صفحه تان شده اند؟

همانطور که گفتم در اینستاگرام رقابت خیلی سخت است، حالا کسی کمی به ظاهرش می رسد، از موسیقی متن استفاده می کند و لباس شیک تری می پوشد، همه این ها تأثیرگذارند. من به این موضوع معتقدم که مردم وقت شان برایشان مهم است و در زمانی که برای یک آموزش حتی کوتاه وقت صرف می کنند، اگر چیزی یاد نگیرند، اصلاً دنبال هم نمی کنند.

۲- هزینه دوره های زبان انگلیسی چقدر است؟

بعضی از همکاران دوره های آموزشی خود را خیلی گرانتر ارائه می دهند. منتها ما با استفاده از اپلیکیشن، فضای مجازی و تلفن همراه کاری کردیم که همه مردم بتوانند از خدمات استفاده کنند و به صورت مستقیم محصول یا آموزش ما را دریافت کنند و دیگر هزینه سی دی، پکیج، پست و کتاب و… ندهند.

۳- بازخورد و اثرگذاری آموزشی که می دهید را خودتان دیده اید؟

نکته مهم این است که ۹۷ درصد هر یادگیری یا هر کاری، روانشناسی آن مسئله است. شما از لحاظ ذهنی وقتی به این باور برسید که می توانید یک کاری را انجام بدهید، پس می توانید! ما کابوسی به نام زبان انگلیسی را که یک غول ترسناک برای مردم می باشد، در ذهن شان تبدیل به یک سرگرمی می کنیم تا بتوانند در عین لذت، چیزی را یاد بگیرند.

همین که از لحاظ ذهنی زبان را قبول کنید، برای شروع کافی است. دانشپذیران پروسه ای را با ما شروع می کنند و روزانه ۱۵ دقیقه آموزش می بینند و بعد از ۵ یا ۶ ماه به کل ساختار زبان انگلیسی در ذهنشان نقش می بندد. زیرا زمانی که ما لذت ببریم و ریلکس باشیم، ضمیر ناخودآگاه مان اطلاعات را جذب می کند.

پس من دارم علاقه ایجاد می کنم و با استفاده از آموزش هایی که در دانشگاه دیده ام، بعلاوه تکنولوژی و اضافه کردن جذابیت به آموزش ها، مردم را وارد یک پروسه اصولی می کنم. این را نیز بگویم که چیزی اصلاً به نام قرص و آمپول زبان انگلیسی وجود ندارد، برخی از افراد مدعی هستند که ما می توانیم در ۱۰ روز به شما زبان یاد بدهیم، اما این موضوع اصلاً واقعیت ندارد و فقط تبلیغات تجاری است.

۴- از چه سنی بهتر است که زبان انگلیسی یاد گرفت؟

یادگیری زبان انگلیسی هر چه سریعتر شروع شود، بهتر است اما یک نکته مهم در این میان وجود دارد: آموزش زبان انگلیسی حتماً بایستی با روش های مخصوص کودکان تدریس شود زیرا آموزش مستقیم در کودکان نتیجه برعکس دارد.

۵- لطفاً بگویید که چرا به صورت آنلاین زبان انگلیسی تدریس می کنید؟

زیرا همیشه آرزو داشتم که مخاطبین زیادی داشته باشم؛ بله من به جای اینکه به ۴ یا ۱۰ نفر درس بدهم، به صورت آنلاین به ۱۰ هزار نفر آموزش می دهم که این خیلی کمک می کند تا هزینه ها به شدت پایین بیایند و حتی سطح یادگیری افراد بالاتر برود. واقعیت این است که در کلاس های حضوری هزینه های زیادی صرف می کنید اما در کلاس های غیرحضوری حتی کسی که در شهرستان و منطقه محروم است نیز می تواند با کمترین هزینه زبان را یاد بگیرد.

۶- آیا زبان را خودتان به تنهایی یاد گرفتید یا استادی داشتید؟

من در تمام طول این سال هایی که تحصیل کرده ام، تنها بودم. با یک هندزفری کتاب های زیادی را در زمینه زبان گوش می کردم. خیلی جالب است بدانید که بهترین اساتید دنیا را با بالاترین کیفیت و کمترین قیمت در تلفن همراه خود داشتم و لازم نبود کلاس زبان بروم. حاصل این تجربه این شد که تصمیم گرفتم در محیط مجازی چنین کاری را شروع کنم و به نتایج خوبی برسم.

۷- درآمد خوبی از این کار دارید یا نه؟

از روز اول، درآمد اصلاً چیز مهمی برایم نبود؛ باید بدانید که معلمان تاجر نیستند اما آنها هم تجارت می کنند. هر کس اهداف مالی خودش را دارد و هر کسی در یک کسب و کاری مشغول است و معلمی هم جزو آنهاست.

من معتقدم که اگر هدف اصلی تان پول باشد به موفقیت نمی رسید. البته هستند افرادی که با هدف کسب ثروت کسب و کار آنلاین خود را شروع می کنند و موفق نیز می شوند. من با همین ذهنیت، مسیر موفقیت را طی کردم و در کمتر از یک سال تبدیل به یک میلیاردر خود ساخته شدم، اما پول هدف اصلیم نبود! چراکه اگر چنین بود، تبدیل به یک فرد خودخواه می شدم. اگر خودخواه باشم، تمرکزم روی خودم می باشد؛ آدم خودخواه همیشه می ترسد و کسی که بترسد هیچوقت پیشرفت نمی کند.

من از کودکی رویای معلمی را در سر می پروراندم و می خواستم با مردم ارتباط بگیرم. این عشق و علاقه را زمانی فهمیدم که یک روز در یک سمینار یکی از همکارانم که مربی فن بیان بود، حضور داشتم. آنجا بود که عشق به مخاطب واقعاً در وجودم ریشه انداخت. جلوی ۳۵۰۰ نفر رفتم صحبت کردم، آنها به من نگاه می کردند و چشم هایشان به من بود تا از اطلاعاتم استفاده کنند.

۸- موفقیت از نظر رضا آرش نیا چگونه است؟

انگلیسی ها موفقیت را اینگونه معنی می کنند: موفقیت در ذهن شما مفهوم پیدا می کند و آن مفهومی که در ذهن من هست، با آنچه که در ذهن شما است، متفاوت می باشد.

موفقیت در ذهن من این است که بتوانم زندگی هزاران نفر را عوض بکنم و از هیجانی که از مردم می گیرم، در کنارش لذت ببرم. یک نفر دیگر موفقیت را در ثروت می بیند و می گوید که من فقط پول را می خواهم. اینجا نمی خواهم بگویم که من پول را دوست ندارم و در اهدافم نبوده که یکی از ثروتمندترین افراد باشم، اینجا بحث روی تمرکز است!

شما صبح که از خواب بیدار می شوید، اگر فکرتان این باشد که چگونه می توانم نیاز مردم را برطرف کنم، قطعاً به نتایج مطلوبی می رسید چون خودخواه نیستید و ترسی که دارید از بین می رود و به نوعی روحتان آزاد می شود.

اگر تمرکزتان روی این است که نیاز مردم چیست؟ ناخودآگاه ذهن تان جوابش را پیدا می کند و بنابراین نیاز مردم را برطرف می سازد. زمانی که نیاز مردم برطرف شد، آنها قادر هستند به شما اعتماد کنند و در قبال آن به شما هزینه پرداخت کنند. یعنی به فکر پول نبودن به شما کمک می کند تا پول بیشتری به دست بیاورید.

۹- رضا آرش نیا به تارگتی که در نظر داشته رسیده است؟

همه ما در زندگی مان کار می کنیم و سختی می کشیم و می گوییم که اگر من به آن چیزی که می خواهم برسم، خیلی خوشحال می شوم اما زمانی که به آن می رسیم، می گوییم ای بابا همین! روزی ۲۰ یا ۳۰ میلیون درآمدی که می خواستم، همین بود! آنجا دیگر ذهن آدمی ارضا می شود و دیگر بعد از آن بی فایده است.

به نظر من شما زمانی که می خواهید موفق شوید، باید حس کنید که همین الان موفق هستید… و از مسیر اهدافتان لذت ببرید. اگر غیر از این باشد و مسیر زندگی را فقط برای به دست آوردن پیش بروید، زمانی که چیزی را به دست می آورده اید، می گویید: فقط همین!

زندگی در لحظه را در این حین فعلا راضی هستم و لذت می برم و نگاهم به آینده است و بیشتر از چیزی که هم اکنون دارم می خواهم. به قول آمریکایی ها که می گویند همیشه گرسنه باش! یکی از ویژگی های آدم موفق این است که هیچوقت ذهنش اغنا نمی شود و همیشه دوست دارد به سمت جلو پیش برود و بیشتر بدست بیاورد.

۱۰- آیا در پیج تان موج سواری رسانه ای هم می کنید؟

وقتی یک موضوع ترندی وجود دارد که مردم درگیرش هستند، خوب است که اشاره ای به آن بکنیم و اوضاع را مدیریت نماییم. من به عنوان معلم زبان در رشته خودم یاد گرفته ام، زمانی که وارد کلاس می شوم از موضوعات روز استفاده کنم. مثلاً زمانی که شما داخل کلاس نشسته اید، ذهن تان درگیر دلار می باشد و اگر من بیایم درباره گل و بلبل حرف بزنم، نمی توانم با شما ارتباط بگیرم.

۱۱- شما به عنوان یک معلم تدریس می کنید و فکرتان مشغول است. شاید یکسری اخباری باشد که دنبال کردنش نیاز به تمرکز دارد. آیا رضا آرش نیا تیم یا اتاق فکری دارد؟

هیچ پیام خاصی پشت هیچکدام از کلیپ هایم وجود ندارد، فقط یکبار یکی از پیام های ترامپ را آموزش دادم. من به هیچ کس یا شخصی و نهادی وابسته نیستم و کاملاً تنها و به صورت مستقل کارم را انجام می دهم و به خاطر کارآفرینی که کرده ام، افرادی را دارم که در تیمم به من کمک می کنند.

۱۲- الان جزو اینفلئونسرها هستی و مردم دنبالت می کنند، داستان معروف شدنت را می توانی به صورت خلاصه بیان کنی؟

خیلی ها شاید لیاقت شان بیشتر از من باشد. بله خیلی از اساتید دانشگاه، مقالات بیشتری نسبت به من نوشته اند و شاید آنها لایق پیشرفت بودند اما همیشه موفقیت و پیشرفت یکسری فاکتورهای دیگری هم دارد.

باید مردمی باشید، خیلی از اساتید در دانشگاه پشت میز نشسته اند، بازار را رها کرده اند و تاجرها آموزش را دستشان گرفته اند. من که رشته ام زبان انگلیسی است و مقاله می نویسم، دقیق می دانم که چگونه تدریس کنم و سوادش را دارم. پس اگر در دانشگاه پشت میزم بنشینم و قشنگ به صندلی تکیه دهم، آنوقت یک تاجر از آنور وارد بازار زبان می شود، بدون اینکه حتی خودش خوب انگلیسی صحبت کند، با وجدان کاری پایین بازار را در دست می گیرد.

بله گاهی افرادی وارد حوزه تدریس می شوند که صرفاً به صورت تجاری کار می کنند و تحقیقاتی در این کار ندارند و حتی به فکر افزایش دانش خود نیستند.

من بیشتر کسب و کار آنلاین و آموزش آنلاین را مد نظر دارم زیرا دنیای مجازی در ایران دنیایی عجیب و نوین می باشد و هر کسی جرات نمی کند وارد آن شود؛ مخصوصاً به دلیل اینکه انتقادات و مقاومت ها بالا است. شما در دنیای مجازی ممکن است فحش بخورید! وقتی می خواهید بالا بروید و پیشرفت کنید، مردم مقاومت نشان می دهند اما بازی همین است.

۱۳- آیا روزی ۲۰ میلیون درآمد دارید؟ می شود کمی بیشتر درباره اش توضیح بدهید؟

کسب درآمد موضوعی است که نیاز به هوش مالی دارد و زمانی که شما در کارتان بهترین باشید، دیگر دغدغه درآمد ندارید. کسب درآمد من به هیچ وجه تنها به آموزش زبان محدود نمی شود و در چند زمینه دیگر نیز فعالیت دارم. شغل، حرفه و تفریح من آموزش زبان انگلیسی است ولی کسب و کارهای دیگری نیز در کنار آن انجام می دهم.

۱۴- قیمت پیج تان را می فرمایید که چقدر می ارزد؟ و اینکه این پیج ها خرید و فروش می شوند یا نه؟

اولا اینکه پیج های سرگرمی زود رشد می کنند و ما سرگرمی نیستیم؛ دوماً جذب مخاطب واقعاً کار سختی است، به دلیل اینکه رقابت زیاد است. من از تک به تک مخاطبان پیجم تشکر می کنم و دستشان را می بوسم که آدم های بسیار فرهیخته ای هستند.

تا اینستاگرام را باز می کنید، هر کسی یجورایی خودش را به اجرا می گذارد. به عنوان مثال: یکی آواز می خواند، یکی می رقصد، یکی چهره زیبایش را به نمایش می گذارد، یکی به حاشیه وارد می شود و آدم ها راحت تر جذب این موارد می شود. افرادی که جذب پیج آموزشی می شوند واقعاً آدم های فرهیخته ای هستند و صد البته وفادار!

۱۵- تا حالا فالوور برای پیج تان نخریرید؟ آیا شما کلاهبردار هستید؟

در پیج من تعداد فالوور اصلاً ملاک نیست و فالوور بیشتر به هیچ درد من نمی خورد. ما که قبلاً در تلگرام فعالیت می کردیم، تعداد کانال ها خیلی زیاد بود و مخاطبان زیادی داشتیم. ۲۴ کانال داشتیم که هر کانال یک ادمین داشت و از آن کسب درآمد می کردیم و به ده ها کارمند حقوق می دادیم و کسب روزی حلال می کردیم.

به دلیل فیلتر شدن تلگرام تمام مخاطبان کانال های ما ریخت، کسب درآمد و اعتماد مردم پایین آمد و دیگر کسی نبود هزینه در تلگرام پرداخت کند، ادمین ها بیکار شدند. درست است که با آنها در ارتباط هستیم و دوست دارم الانم ساپورتشان کنم اما خب بالاخره باید خودم نیز درآمد مستقیم داشته باشم تا بتوانم کمکشان کنم.

به نظر من معلم بودن و جذب مخاطب کار سختی می باشد و حس می کنم تازه اول راه هستم و نیاز دارم از تکنیک های بیشتری استفاده کنم. من خودم را در حیطه آموزش بهترین نمی دانم چون خیلی ها هستند که فعالیت می کنند و شاید در زمینه های دیگر خیلی جلوتر از من هستند.

۱۶- آقای رضا آرش نیا زندگی شما به عنوان یک اینفلئونسر مجازی از بیرون خیلی قشنگ دیده می شود یا واقعاً همه زندگی تان قشنگ است؟ مشکلی هم دارید؟

زمانی که مخاطبت از آنچه که انتظار داشتید هم بالاتر می رود، هر حرکتی که انجام می دهید، زیر ذره بین است. ممکن است ۱۰۰۰ نفر دوستت داشته باشند و ۱۰ نفر دوستت نداشته باشد. چشم های انسان مثل دوربین می ماند و روی هر چیزی که تمرکز کند، آن را بولد می کند.

ما انسان هایی هستیم که با ذهنیت های منفی در دنیای منفی متولد می شویم و مشکلات همیشه با ما همراه خواهد بود. همیشه یک عده آدم های حاشیه ساز منفی وجود دارند که گاهی اوقات درگیر آنها می شوی!

من همیشه با خود می گویم، مردم هر موقع که ناراحت می شوند، به قطار در حال حرکت سنگ می اندازند و خیلی اوقات از این اوضاع دلم می گیرد. من این همه زحمت می کشم کلیپی را تدوین می کنم و یکسری ها نظراتی می دهند که آدم دلش می شکند. اینگونه نیست که بگوییم ما همیشه خوشحال هستیم بلکه گاهی اوقات دلگیر نیز می شویم.

۱۷- صدای خیلی خوبی دارید آیا تا به حال جایی برای تست دوبله و گویندگی رفته اید؟

در اوایل که کارم را شروع کرده بودم، زیر هر پستم به جای اینکه محتوای کلیپ را گوش کنند، به من می گفتند که برو تست دوبلگی بده! اگر شما دوبلور شوید موفق تر خواهید بود.

راستش را بخواهید من صدای خوبی نداشتم و حتی در برهه ای با مشکل تنفسی هم درگیر بودم اما با تمرین رفته رفته صدایم خوب تر شد. من به تلفظ و لهجه به شدت وسواس داشتم و وقتی می دیدم همه جذب صدای یکی از همکارم می شوند، به این نتیجه رسیدم که تلفظ من از او بهتره و فقط مشکل صدا دارم! به همین خاطر تمرین صدا کردم و در نتیجه موفق هم شدم.

۱۸- نظر رضا آرش نیا در مورد مذهب چگونه است؟

من با افتخار می گویم که پدرم کارگر بوده و من را با کارگری بزرگ کرده و به هیچ جناحی وابسته نیستم و اصلاً به استخدامی تا حالا فکر نکرده ام. مذهب قشنگی های خودش را دارد و من عاشق امام حسینم، نمی خواهم بگویم که ما خرافه و مرده پرست باشیم نه… بلکه این مکتب پیامی دارد که شاید آن پیام را فقط برای من داشته باشد و من عاشقش هستم.

حسینی بودن من را بزرگ کرد. خیلی ها به من می گویند که مگر تو ایرانی نیستی؟ مگر شما عرب هستید؟ چرا حسین را دوست دارید؟ از اینکه این حرف ها می گویم مفهومی دارم. مکتب عاشورا مکتبی است که انسانیت را می تواند زنده نگه دارد و اگر درست به آن نگاه کنید، اصلیت عاشورا ظلم ستیزی است! متأسفانه الان به من و شما در جامعه خیلی ظلم می کنند و من این موضوع را خیلی راحت می گویم و از عواقبش اصلاً نمی ترسم زیرا این پیام را از امام حسین (ع) یاد گرفته ام.

الان به مردم ما در جامعه ظلم می کنند که ممکن است از طرف دولت، نظام یا مسئولان باشد، بله با وجدان کاری نداشتن، فساد مالی و اخلاقی به ما ظلم کنند اما اگر من حسینی باشم ظلم را قبول نمی کنم.

من یک ایرانی هستم و به آن افتخار می کنم اما در کنارش مکتب عاشورا به من کمک می کند تا روحیه ظلم ستیزی بدر من وجود داشته باشد. از طرف دیگر امام حسین کسی بود که به خاطر هدفش سر داد. کسی که به خاطر هدفش سر بدهد، فرد خودخواهی نیست و این پیامی است که من خودم دریافت می کنم و با نوشته های کتاب ها کاری ندارم.

من عاشق امام حسین و مکتب عاشورا هستم و شما نمی توانید یک آدم عاشق را سرزنش کنید، ممکن است عشق من نواقصی داشته باشد اما از عشقم یک مفهومی می گیرم که به من کمک می کند تا خود خواه نباشم. این خود خواه نبودن باعث می شود که به فکر مردم باشم، کمک بیشتری به آنها بکنم، دزدی نکنم، وقتی دستم به قدرت رسید، گذشته خودم را فراموش نکنم، دست ۴ نفر دیگر را بگیرم و…

من یک حسینی هستم و دوست دارم به خاطر هدفم سر بدهم و دیگر از شکست خوردن نمی ترسم. حسینی بودن روح من را آزاد می کند، به گونه ای که احساس می کنم به یک عرفانی من را می رساند که همیشه سبک هست و در آرامش به سر می برم و نمی ترسم و خیلی محکم قدم بر می دارم.

۱۹- چه کارهای می توانید برای کودکان کم بضاعت انجام بدهید که حال دلشان بهتر شود؟

فرضاً می آیم ۱۰۰ جفت کیف و کفش می گیرم و در اختیارشان می گذارم. کارهای دیگری هم انجام می دهم که شاید گفتنش جالب نباشد اما کاری می کنم که بتوانم آینده دانش آموزان را تحت تأثیر قرار بدهم.

یک جایی است که می آیم یک کیف به شما می دهم که یکسال با آن به مدرسه می روی! یک جایی هم است که من می آیم یک سی دی آموزشی به شما می دهم تا شما را تبدیل به یک آدم موفق تر کند. به نظر من بعضی هدیه ها هستند که در دراز مدت تأثیر بیشتری بر روی زندگی دارد.

خداروشکر در سال های اخیر بیش از ۱۰۰۰ نفر را بورسیه دوره های آموزش زبان انگلیسی کردیم و هر خانواده ای که خدایی نکرده به هر دلیلی بی بضاعت و تحت پوشش کمیته امداد باشد، در هر کجای ایران هم که باشد، عکس مدارکشان را برای ما ارسال فرمایند و ما آنها را بورسیه دوره های آموزشی از مقدماتی تا پیشرفته مان می کنیم و حتی به آنها مشاوره رایگان نیز می دهیم تا به نتیجه مطلوب خود برسند.

۲۰- اگر به گذشته برگردید چه چیزی را تغییر می دهید؟

من رضا آرش نیا اگر به گذشته برگردم، هیچ چیزی را عوض نمی کنم… به خاطر اینکه هر اتفاقی برایم افتاده است، سنگ بنایی بوده برای شکل دادن به زمان حال من! از زمان حالم خیلی راضی هستم، حتی اگر انتخاب های اشتباهی در گذشته داشتم، آنها را قبول کردم و لذت بردم؛ من همیشه از اشتباهات درسی برای آینده می گیرم.

من به این اعتقاد دارم که لزوماً انسان ها نباید کامل یا آدم های خوبی باشند. خود من خیلی نقص ها دارم، شاید در کارم خیلی پیشرفت کرده باشم و برای توسعه علمم وقت گذاشته باشم اما در زندگی شخصی ام خیلی نواقص دارم که گاهی اوقات اذیتم می کند.

امروز که به این سن رسیده ام وقتی به گذشته نگاه می کنم، می بینم که فقط درس خوانده ام و کار کرده ام ولی با این حال راضی هستم. شاید اشتباه کرده باشم و یک مقدار برای تفریح بایستی وقت می گذاشتم ولی راضی ام و قبولش دارم و سعی می کنم از همین که هست لذت ببرم چون همان ها باعث شده اند که کاراکتر من شکل پیدا کند.

۲۱- چه برنامه ای برای آینده دارید؟

من ایمان قلبی دارم که اگر مردم ایران زبان انگلیسی را یاد بگیرند، سطح آگاهی شان افزایش می یابد و اگر آگاهی آنها افزایش یابد، جامعه آگاه تری خواهیم داشت و پیشرفت در پیش است. خوب است بدانید که تفاوت ما با کشورهای پیشرفته در این است که خودشان و مسئولانش آگاهی بیشتری دارند.

• آگاهی = دانش
• دانش = پیشرفت

معتقدم که اگر به عنوان بخش کوچکی از اجتماع بتوانم به مردم کشورم کمک کنم تا زبان انگلیسی را یاد بگیرند، ایرانم پیشرفت می کند. چون وقتی مردم به علم دسترسی دارند میتوانند و دانش خودشان را به رخ جهانیان بکشند.

اگر من نتوانم انگلیسی حرف بزنم و حرف دلم را به جهانیان نزنم، سوبرداشت می شود و آن ارتباط مؤثر شکل نمی گیرد. رسالت خودم می دانم که کمک می کنم مردم ایران با وجود زندگی سخت و پر مشغله شان، زبان انگلیسی را خوب یاد بگیرند.

سخن پایانی رضا آرش نیا با مخاطبان ایران فاندر

تشکر می کنم که با من همراه بودید و بهترین ها را برایتان آرزومندم. قولی می خواهم به مخاطبان بدهم که این است تمام سعی ام را می کنم در سال های آینده کیفیت آموزش هایم را افزایش بدهم.

گاهی اوقات ممکن است از مسیر زندگی منحرف شوم زیرا زندگی یک بُعدی نیست. اگر رویایی در ذهن و رسالتی دارید، برای آن بجنگید. در مسیر ممکن است یکسری اتفاقات تلخ و دردناک برایتان بیافتد اما تسلیم نشوید. زیرا آن اتفاقات یک جایی نقطه عطف شده و سپس به یک نیروی محرکه تبدیل می شوند که شما را به سوی هدف تان مثل یک موشک پرتاپ کنند.

راه های ارتباطی و شماره تلفن رضا آرش نیا مدرس برتر زبان انگلیسی در ایران 

آیدی اینستاگرام: rezaarashnia – reza_arashnia

کانال تلگرام: Rezaarashnia – essential_word – class_504

سایت: rezaarashnia.com

ایمیل: arashnia.reza@gmail.com

شماره تماس ها: ۰۲۱۹۱۰۰۲۱۳۵ – ۰۲۱۹۱۰۰۲۱۲۲ – ۰۲۱۹۱۰۰۲۱۳۸ – ۰۲۱۹۱۰۰۲۱۳۶ – ۰۲۱۹۱۰۰۲۱۳۷

شماره در واتساپ: ۰۹۰۳۷۴۷۴۹۰۳