بهروز فروتن کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه مدیر شرکت صنایع غذایی بهروز و تاجرکارآفرین برتر کشور
آقای فروتن در ۱۱ فروردین سال ۱۳۲۴ در یک خانواده پر جمعیت به عنوان فرزند ته تغاری دیده به جهان گشود. ایشان ۲ خواهر و ۲ برادر دیگر به غیر از خود دارد و از همان دوران کودکی قبل از اینکه زندگی کند، طعم سختی های زندگی برایش نمایان گردید و از این رو خود را فردی خاک خورده و خود ساخته می داند.
خاطرات دوران کودکی از زبان خودش
من بزرگ شده امیریه تهران هستم و به خاطر دارم در فرودین سال ۱۳۳۴ که ۱۰ ساله بودم، درست روز سه شنبه که تحویل سال مصادف با روز مبعث بود؛ موقع تحویل سال نو، پدرم به رحمت خدا رفت.
خیلی سخت است روزگاری که آدم، پدر را به عنوان منشاء قدرت و بزرگی ببیند و ته تغاری خانواده نیز باشد، یک دفعه از عواطفی که باید باشد، تهی شود! باید بگویم که به دلیل عضو کوچک خانواده بودنم، سختی ها و مشکلات زندگی تآثیر بسزایی بر رویم گذاشت.
در همان سن کم که پدرم را از دست دادم، برای اینکه کمک خرج مادرم باشم، با محصولاتی همچون شکلات و اسباب بازی، شروع به فروش درصدی کردم. حتی بعد از آن هم به کار تعمیرات دوچرخه روی آوردم.
تحمل این سختی باعث شد که من در اولین تجربه تلخم (که بعدها برایم مفید بود) بگویم که زندگی در حین زیبایی اش، ممکن است هر لحظه ناهموار شود و انسان بایستی با آن مقابله کند که امروزه به این موضوع در علم جدید، مهندسی در صحنه یا مدیریت بحران می گویند.
آقای بهروز فروتن در اینباره می گوید: ما همیشه متوجه این قضیه شده ایم که وقتی برای یک کودکی مشکلی پیش می آید، به دنبال راه گریزی از آن سختی می باشد. این خصیصه انسان ها است که در مقابل مسائلی که برایشان پیش می آید، دو حالت داشته باشند:
- فرار کنند! پس یعنی می خواهند زیست کنند.
- مقابله کنند! پس یعنی می خواهند زندگی کنند.
من هم گزینه دوم را انتخاب کردم! خواستم زیستن را بیاموزم و زندگی کردن را ادامه بدهم. به همین دلیل سختی های دوران کودکی را در ابتدا از روی ناچاری متحمل شدم و بعد با درس گرفتن از ایام سپری شده، پذیرفتم که باید روی پای خودم بایستم؛ خوشبختانه امروزه جایگاه خودم را پیدا کرده ام.
خاطرات دوران مدرسه آقای بهروز فروتن بنیانگذار مرکز تحقیقات غذایی ایران
در دوران دبستان که ۶ کلاس بود، من خودم به شخص ۷ مدرسه عوض کردم. خیلی بچه شر و اهل شیطنت بودم که امروزی ها به بچه ای که اینقدر شر و شیطنت می کند، لقب بیش فعالی می دهند.
اگر از تجربه کسب شده آن دوران بخواهم بگویم، این است که هر چیزی از دوران کودکی به یاد دارید و برایتان می ماند، تجربه ای برای کارهای آیندتان می باشد. من خودم در دوران دبستان، اگر معلمی خوب بود، آموخته هایش را به خوبی یاد می گرفتم و اگر حس می کردم معلمی خوب نیست، لج کرده و درس نمی خواندم.
دوران دبیرستان از دو درس زبان انگلیسی و جبر ریاضی به خاطر بداخلاق بودن معلم مان، متنفر بودم و هنوز هم که هنوز است از این دو درس بیزارم. بایستی بدانید در دوران دبیرستان هم من ۳ تا ۴ مدرسه عوض کردم! زمان خیلی سریع گذشت و من بعد از فارغ التحصیل شدن از رشته مدیریت در دانشگاه تهران، به عنوان معلم شروع به تدریس در مدارس کردم.
جالب اینجا است که وقتی من به عنوان معلم قراردادی به مدرسه ورود کردم، مدرسه ای بود که خودم قبلاً در آنجا شاگرد شده بودم! مدیر مدرسه آقای محقق که خدا رحمت شان کند، با دیدن من فکر کرد که من هنوز شاگرد هستم و با لحن مدبرانه مدیری با من برخورد می کرد که گویی من باز هم شاگرد ایشان بودم.
من بهروز فروتن وقتی در جایی از بزرگی صحبت می کنم، می گویم که اگر می خواهید بزرگ شوید، کودکی درون تان را فراموش نکنید!
بیشتر افراد فکر می کنند کودک درون یعنی بازیگوشی و شیطنت کردن! با اینکه این موارد درستند اما در واقع، اصل موضوع چیزی دیگر است. یک کودک هیچ وقت دروغ نمی گوید و خواسته هایش را به اصرار دنبال می کند، اگر در یک لحظه دعوا کند، لحظه بعد نیز سریع آشتی می کند یعنی اینطور بگویم کینه و عداوتی ندارد بلکه اهل گذشت می باشد و تعارف می کند.
این خصایص خوب انسانی در نهاده کودکی ما است. به تدریج که بزرگتر می شویم، بعضی از آنها رفته رفته کمرنگ می شوند و انجام شان نمی دهیم. پس بایستی برای بزرگ بودن و بزرگ شدن، کودک درون مان را هیچوقت فراموش نکنیم! اینگونه شما تبدیل به فردی می شوید که سختی می کشید اما هیچوقت دروغ نمی گویید، نیازمند می شوید اما خلاف نمی کنید زیرا کودکان خلاف نمی کنند و حتی هر موقع خوابشان بیاید، می خوابند و استراحتش را مثل بازی کردنشان دوست دارند؛ خلاصه به نحوی می خواهد زندگی کنند.
متأسفانه مردم امروزی ما از زندگی کردن کنار آمده اند و به زیستن توجه می کنند، البته شرایط نیز بر این انتخاب تأثیر گذاشته است. در گذشته تکامل علم و پیشرفت در همه جوامع بود و امروزه هم وجود دارد اما در گذشته آسایش و آرامش بود، امروزه آسایش هست ولی آرامشی که در آن دوران داشتیم، نیست. چون در آن دوران دروغی نبود و اگر نانی به خانه آورده می شد، این نان شرافت بود و برکت داشت.
در برهه ای که پدرم در قید حیات بودند، از نظر مالی مشکل چندانی نداشتیم، با این حال ایشان اصرار می کرد موقع تعطیلات دنبال حرفه ای برویم و کار یاد بگیریم. دلیلش این بود که جوهر کار داشته باشیم و از کار کردن نترسیم!
اگرچه من امروزه به عنوان نقش آفرین، کارآفرین، ارزش آفرین و هر چیزی که اسمش را می گذارید، نامیده می شوم اما باید بدانید این صرفاً نام نبوده بلکه اندیشه و دسترنج گذشته ام بوده که توانست من را به خوبی هدایت کند. مهم نبود در چه کاری مشغول شوم بلکه آنچه که اهمیت داشت، آشنایی با فرهنگ کار بود.
از بچگی وجود برخی سختی ها در زندگیم، نبود پدر، خود ساختگی، رفاقت با اطرافیان، همه این ها از نکات مثبت آموزش زندگی ام بودند. از آنجایی که تجربیات خوبی داشتم و در این مسیر سختی کشیده و تحیقر شده بودم، با نگاه مثبت پیش می رفتم.
باید بدانید که یک خصیصه خوب در همه جای دنیا برای نقش آفرینان یا کارآفرینان وجود دارد، این است که آنها سعی می کنند خودشان بوده و تلاشگر باشند و تکبر نداشته و زندگی را به معنای واقعی باور کنند.
من در مسیر زندگی ام برای حل مشکل و پیشبرد کارها مدیریت کرده ام اما هیچوقت دروغ نگفته ام و خلافی انجام نداده ام. از نظر من همه انسان ها می توانند اشتباه کنند، اشتباه کردن حق هر انسانی است اما تکرار آن کار غلطی می باشد. شما می توانید بلد نباشید، اشتباه کنید اما حق ندارید دروغ بگویید! چون آگاه هستید از اینکه حرف هایتان دروغ بوده و این کار را از روی آگاهی انجام می دهید.
پس شما آدم ناتوانی هستید و چگونه انتظار دارید دیگران به شما اعتماد کنند. به همین دلیل در تمامی ادیان الهی می گویند که دروغگو دشمن خداست. انسان خردمند به نادانی خطا می کند ولی به عمد اینکار را انجام نمی دهد!
اولین پیشینه کاری بهروز فروتن (دبیری در مدرسه)
من سه پیشینه اجتماعی در کار دارم اول اینکه دبیر بودم! شبانه درس می خواندم و روزانه تدریس می کردم، هم شاگرد و هم معلم بودم. در اینجا بایستی یک پیام را به شما مخاطبان عزیز بدهم، فرقی ندارد زن یا مرد باشید، اصلاً مهم نیست! همسری به عنوان خانم یا آقا، اصلاً مهم نیست! پزشکی، استاد دانشگاهی، کاسبی، مهندسی و یا هر حرفه ای که در اجتماع دارید، اگر بخواهید خوب و به صورت اعلا و فرهیخته به عنوان انسان تکامل یافته، معاشرت و رفتارتان به گونه ای خداپسندانه باشد، توصیه می کنم که اخلاق معلمی را فراموش نکنید.
معلم کسی بی کینه است و با صداقت کار می کند و همیشه مانند شاگردی می ماند که همواره یاد می گیرد و یاد می دهد، معلم به معنای واقعی کلمه پای تخته نیست، معلم یعنی معنای وجود هدایت! در نتیجه برای اینکه در زندگی تان موفق باشید، سعی کنید که انگیزه و معرفت معلمی را در وجودتان داشته باشید.
من شغل مقدس دبیری ام را به خاطر ارتباطات نابجا، اعتماد احساسی و بدون مشاوره و تصمیم هیجانی بدون تعقل، مجبور شدم کنار بگذارم اما در وجودم هنوز هم معلم هستم و درس می دهم.
دومین پیشینه کاری (پیمانکاری)
بعد از شغل معلمی، سراغ حرفه پیمانکاری رفتم و از نخستین مهندس های ذوب آهن ایران بودم که ۱۹ مورد کار قانون مند ساختم! متأسفانه در آنجا هم به خاطر اعتماد بیجا، حفظ آبرو و اعتبارم، یک تصمیم هیجانی گرفتم و ضمانتی کردم، همین کار باعث شد تا در بهترین نکته تهران که آنموقع میرداماد بود، خانه ام را واگذار کنم و مستأجر خانه خودم شوم.
ویلا، ماشین و… خلاصه تمام مال و اموالی که در خارج از شهر و خود تهران داشتم را از دست دادم. به این فکر می کردم که فقط امضاست! بله من اندوخته های تلاش چندین ساله پیمانکاری ام را برای احترام به امضاء و در واقع تعهد به حرف هایم از دست دادم.
تمامی حرف هایی که اینجا می زنم، صرفاً یک توصیه است و به هیچ عنوان دستور نیست زیرا من به ارتقای اندیشه فکر می کنم، نه به تغییر آدم ها!
سومین پیشینه کاری بهروز فروتن (ورود به صنعت غذایی)
در این موقع ازدواج کرده و صاحب فرزند بودم! با ناتوان ترین حالت، سخت ترین شرایط و عدم شناخت خوب بازار و تولیدات آن، اما با یک اراده بسیار قوی، باور داشتن، قبول کردن و باید موفق بودن، وارد صنعت غذا شدم.
در آشپزخانه تقریباً ۱۱ متری منزل استیجاری، با همکاری فرزندانم و خدا بیامرز همسرم شروع به تولید محصولات غذایی کردم. درست وقتی که خیالم راحت شده بود و همه چیز طبق خواسته هایم پیش می رفت، ناگهان صاحب خانه ما را بیرون کرد!
برایم مهم نبود کارم را از کجا شروع کنم، مهم ایده بزرگی بود که در ذهن داشتم! من بزرگ فکر کردم اما قدم های کوچکی برداشتم. تمام سختی هایی که در دوران کودکی، تحصیل و تدریس و حتی کار پیمانکاری کشیده بودم، بالاخره گذشت و فقط از آن دوران خاطرات شان مانده است.
تجربه های سخت و تلخی که داشتم، من را واداشت که در صنعت غذا با همه آگاهی ها فعالیت کنم زیرا ایمان کامل از موفقیتم در این حیطه داشتم و محصولی که عرضه می کردم کیفیت خوب و شأن خانوادگی را دار بود.
در طول این سال هایی که گذشت به سختی توانستم فقط یک ماشین ژیان بخرم. هر روز برای تهیه مواد اولیه مجبور بودم به میدان بروم و از طرفی همسرم نیز در خانه به من کمک می کرد و مواد غذایی مثل رب، ترشی، مربا و غذاهای کنسروی درست می کرد. من با ژیان مواد غذایی بسته بندی شده را برای فروش به فروشگاه ها می بردم.
از آن به بعد تصمیم گرفتم کارم را به تدریج گسترش دهم. درست ۲ سال بعد با اندک پولی که پس انداز کرده بودم بعلاوه فروش جواهرات همسرم (حتی حلقه ازدواجمان)، در نهایت موفق شدم یک کارگاه اجاره کنم. از یک آشپزخانه ۱۱ متری خانه ام به یک فضای بزرگتر حدود ۶۰۰ – ۷۰۰ متری، کارم را ارتقاء دادم و حتی در آن برهه با چندین نفر از آشنایان شریک شدم.
مشکلات موجود در سر راه اندازی شرکت بهروز فروتن
بهروز فروتن می گوید: «در اوایل راه اندازی این بیزینس خیلی تحقیر و سختی کشیدم. برای گرفتن مجوز کار، سال ها تلاش کردم، در ادارات به حرف هایم گوش نمی کردند و گاهی وقت ها بیرونم می انداختند زیرا در آن موقع مشغول تولید غذاهای خانگی بودیم و آنها تاکید می کردند که بایستی همه تولیدات خانگی به صورت بهداشتی و استاندارد شده بسته بندی شوند. از طرفی هم نمی خواستند کار تولیدات در ایران صورت بگیرد و می گفتند که افکار تولید، کار پلیدی است!
ما هم اصرار داشتیم که باید محصولات ایرانی را تولید و احیا کنیم اما آنها این کار را خلاف می دانستند. درست زمانی که قرار بود مجوز بهداشت را بگیرم، کار به جایی رسید که تلفنی به من خبر دادند کارگاه آتش گرفته است! وقتی به محل حادثه رفتم، دیدم که مأموران آتش نشانی آنجا رسیده اند اما با تانکر خالی! بله آنها متوجه نشده بودند که تانکر آبشان خالی است؛ اینگونه شد که تمام کارگاه با وسایل موجود در آن سوخت و از بین رفت.
اما این تمام ماجرا نبود! خیلی ناامید کننده بود حتی بعضی ها در آن برهه تهمت ناروایی به من زدند که خودم برای گرفتن پول از بیمه، کارگاهم را آتش زدم در حالی که کارگاه بیمه هم نبود. این اتفاق باعث شد محصولات به فروش نروند و حتی فاسد شوند. دوران بسیار سختی برای من و خانواده ام بود، البته این اتفاقات پیامدی برایم داشت و آن هم این بود که در آن برهه آموختم وقتی وارد اتوبان می شوم، قطعاً یک راه خروجی دارد.»
البته بایستی بدانید که گرفتن پروانه و مجوزهای مربوطه در آن دوران به دلیل وجود برندهای معروف مثل چین چین، یک و یک، مهرام و… کار سختی بود اما اگر تلاش و پافشاری های بهروز فروتن در آن برهه نبود، امروزه او در بازار مواد غذایی ایران جایگاهی نداشت و نمی توانست به موفقیت برسد.
از این رو آقای فروتن معتقد است: «عقب نشینی کردن مرگ فطری یک انسان تلاشگر است، به همین خاطر یک کارآفرین موفق هیچوقت شکست را قبول نمی کند اما تجربه به دست آمده از آن را به خوبی درک می کند.»
ورود محصولات شرکت صنایع غذایی بهروز به بازار
در حدود ۱۰ سال توانستم از یک آشپزخانه ۱۱ متری به کارگاه ۷۰۰ متری و بعد از آن هم به زمین ۷ هکتاری در ۶ نقطه از کشور، کسب و کارم را گسترش دهم. هم اکنون همین کسب و کار تحت لیسانس صنایع غذایی بهروز می باشد؛ بله این کسب و کار از تولیدات کشک بادمجان، سالاد الویه، ادویه، شله زرد و… به یکی از برندهای مشهور ایران ارتقاء یافت.
اولین کسی بودم که کارهایم را با برند خودم به آمریکا، کانادا، ژاپن و کشورهای عربی صادر می کردم. بیش از ۴۰۰ لوح و تندیس خارجی دریافت کردم و قهرمان قهرمانان در صنعت غذا و اولین سفیر یونیسف در ایران معرفی شدم.
با همه سختی هایی که پشت سر گذاشتم، هیچوقت معنی شکست را نفهمیدم اما معنی تجربه را بسیار درک کردم. باید بدانید که سرانجام تجربیات ناموفقم به موفقیت رسیده است و هنوز هم از پای ننشسته ام. وقتی در برنامه های تلوزیونی حضور پیدا می کنم، بسیاری از افراد از من می پرسند که به خودت نمره چند می دهی؟ من به آنها پاسخ می دهم که نمره من ۱۴ می باشد و اگر با ارفاق حساب کنم ۱۶!
آنها متعجب می شوند از گفته من و می گویند: با این همه تلاش ها، افتخارات و تجربه که کسب کرده ای، هنوز ۲۰ نشده ای؟ با جرأت می گویم که نه… هنوز به نمره ۲۰ نرسیده ام زیرا برای یک کارآفرین، مسیر مورد هدف است و از لحظه به لحظه آن باید استفاده کرد.
همیشه ترس داشتم اما شجاعت را مترادف ترس می دانستم! به این معتقدم که آدم باید بترسد تا شجاع باشد. من چون از دست دادن پدرم ترسیده بودم، توانستم شجاع باشم که امروزه زنده بمانم و زندگی کنم، توانستم در درون ترس هایم مقاومت کنم و در این مقاومت چیزی به دست بیاورم که به درد آینده ام بخورد. ما انسان ها باید یاد بگیرم که ترس یک چیز مقدسی است به شرطی که از آن خوب استفاده شود.
مصاحبه با بهروز فروتن و پاسخ به ۷ سوال مهم
۱- سلام آقای فروتن، میشه کمی از خودتون برامون بگید؟ داستان شما چیست؟
من بنیانگذار صنایع غذایی بهروز هستم و در سال ۱۳۲۴ در امیریه تهران به دنیا آمدم. پدرم رئیس اداره آگاهی بود، البته در برهه ای که من متولد شدم ایشان بازنشسته شده بودند. متأسفانه در ۱۰ سالگی پدرم را از دست دادم و تنها میراثی که از او دارم این است که همیشه به من می گفت: انسان باید جوهر کار داشته باشد.
بعد از اخذ لیسانس روابط عمومی به تدریس در مدرسه مشغول شدم و بعداز آن نیز فوق لیسانس مدیریت گرفتم. در گذر زندگی به این نتیجه رسیدم که در کنار سمت معلمی در حوزه پیمانکاری نیز فعالیت کنم که آن هم بر سر اعتماد بی جا به یکی از دوستانم دچار مشکل مالی شدم و کل دارای هایم را از دست دادم.
سرانجام در سال ۱۳۵۶ کارم را در صنعت غذایی شروع کردم و با تلاش و پشتکار توانستم امروزه در جایگاه خوبی قرار بگیرم.
۲- شخصیت خودتان را چگونه توصیف می کنید؟
آدمی هستم لجباز، یک دنده، معقول و با پشتکار. درباره چیزی که به آن یقین دارم و می دانم، اظهار نظر می کنم.
۳- وقتی محصولات بهروز در کنار برندهای بزرگی چون مهرام، یکویک و… وارد بازار شد، عکس العمل ها چگونه بود؟
عکس العمل بازار در نوع خود قابل توجه بود زیرا من بهروز فروتن را در آن برهه زیاد تحویل نمیگرفتند و فکر این را نمی کردند که روزی می رسد که بهروز پا به پای آنها رقابت می کند و عضو اتحادیه صنایع کنسرو می شود. در آن موقع نزدیک ۶۰ نوع محصول غذایی تولید می کردم و بعد از رشد تجارت خود، وارد اتحادیه صنایع غذایی ایران شدم.
۴- اولین تولیدات بهروز، کدام محصولات بودند؟
به طور عمده سالاد الویه، کشک بادمجان، شلهزرد، ترشی و بعد از آنها هم سس مایونز بود.
۵- داستان تولد سس مایونز و اضافه شدن آن به جمع تولیدات بهروز نظر چه کسی بود؟
به پیشنهاد همسرم و خواهرش، تولید این محصول در بهروز شکل گرفت. البته بایستی بدانید که در وهله اول تولید مایونز در حد خانگی بود و بعد از آن هم با استفاده از تکنولوژی های بروز به تولید انبوه رسید.
۶- در چه سالی تصمیم به ایجاد سازمان پخش گرفتید؟
در سال ۱۳۶۵ به صورت شراکتی تصمیم گرفتم کار پخش مواد غذایی را شروع کنم و متأسفانه شریکم کل مراکز توزیع و تولید را برداشت و مجبور شدم با ۱۱ میلیون تومان بدهی که بار آمده بود، کارم را از اول شروع کنم اما باز مصمم این موضوع بودم که اگر قرار است بهروز، بهروز شود باید از نو شروع کنم.
۷- رشد شرکت بهروز مربوط به کدام دوره می باشد، آیا برای شکوفایی آن تبلیغاتی صورت گرفت یا نه؟
سال ۱۳۷۰ دهه رشد جهشی و شکوفایی بهروز بود زیرا استقبال از محصولات آن افزایش یافته بود. بنابراین در کنار آن تصمیم گرفتم با توجه به سابقه فرهنگی آموزشی که داشتم، تبلیغات فرهنگی انجام بدهم. تبلیغات «دوست من سلام» به دلیل فرهنگی بودن از سوی صدا و سیما از تخفیف ویژه ای برخوردار بود.
۸- آیا از محموله های ارسالی به خارج از کشور، برگشت خورده دارید؟
اولین خاطره از صادرات برگشت خورده ام، محموله بزرگ سس مایونز به امارات بود! آن هم به این دلیل که پیش بینی های لازم برای نگهداری بَسنده نبود و همه آنها در اثر گرمای زیاد از بین رفته بودند؛ از همین رو پس از برگشت به کل معدوم شد. خوشبختانه بعد از این مورد، مشکل خاصی در صادراتم وجود نداشته است.
۹- دارایی شما چقدر است و سرمایه تان را در چه چیزی می بینید؟
اگر راستش را بخواهید باید بگویم که تنها یک کارخانه، یک دفتر مرکزی و یک سازمان پخش دارم. اما تا دلتان بخواهد بدهی دارم و اگر ثروتی داشته باشم، همگی در اختیار بانک ها است و اگر امروزه به آن چیزی اضافه شده باشد هم برای بهروز فروتن نیست!
تمام سرمایه ام در ابتدا همان آشپزخانه ۱۱ متری بود اما امروزه سرمایه ام را وجود بیش از ۱۵۰۰ پرسنل وفادار می دانم.
سوابق و تجربیات آقای فروتن بنیانگذار شرکت بهروز نیک
- پایه گذار صنایع غذایی بهروز در سال ۱۳۵۶
- مدیر شرکت صنایع غذایی بهرنگ
- ریاست کمیته سیاست گزاری اتحادیه سراسری تعاونی های تولیدی
- عضو هیأت امنای دانشکده صنایع غذایی
- عضو هیأت مدیره انجمن دارندگان نشان استاندارد ایران
- دبیر کانون کارآفرینی مجمع تشخیص مصلحت نظام
- عضو هیأت علمی کمیته کسب و کار مجمع تشخیص مصلحت نظام
- عضو هیأت مدیره بنیاد کارآفرینی دانشگاه تهران
- مشاور عالی کانون انجمن های صنایع غذایی کشور
- سخنران و مدرس در کنفرانس ها و همایش های کارآفرینی و مراکز دانشگاهی
- دریافت بیش از ۴۰۰ تندیس، لوح و تقدیرنامه داخلی و خارجی
- موسس نخستین مرکز تحقیقات صنایع غذایی غیردولتی
کتاب های بهروز فروتن کارآفرین صنایع غذایی و فعال فرهنگی و اجتماعی
- دوست من سلام
- همیشه برخاستن نخستین راهنمای کارآفرینی ایرانی
- کتاب کارآفرینی ۱+۳۸
- پیشگامان صنعت غذا (معرفی یکصد چهره صنایع غذایی)
- صد سال عشق (شرح زندگی موسسان علوم تغذیه و صنعت غذا در ایران)
- گلنار خانم (ویژه کودکان)
سخن پایانی بهروز فروتن کارآفرین برتر و تولید کننده ملی با مخاطبان
من با جمع سن شناسنامه ای، سن وجودیم و سن تجربه ام می خواهم به شما بگویم که خاتون ها و سرداران ایران زمین، امروزه ایران ما دچار کسالت می باشد، نه اینکه فکر کنید فقط کسالت اقتصادی است که در عرض ۱ یا ۲ سال بهبود می یابد. نه اینگونه نیست! ما کسالت بی اخلاقی را در سطح کشور حاکم کرده ایم، دروغ، بی فرهنگی و ارتباطات ناسالم را را رواج داده ایم. آنجایی که می گفتند از تو حرکت از خدا برکت امروزه معانی دیگری به خود گرفته است!
عامه مردم ما، خواهان صلح، تلاش و همچنین صاحب عزت و غرور ایران زمین هستند. یک کارآفرین یا ارزش آفرین کسی است که اگر بخواهد کاری را انجام دهد بایستی به ۲ نکته اشاره کند:
- اول اینکه چه شده… مربوط به تجربه گذشته است.
- دوم چگونه خارج شدن… امروز من و تو باید بگوییم که چگونه از این مهلکه نجات پیدا کنیم؟ با اخلاق، وجدان، صداقت، با تولیدات مناسب، پشتکار داشتن، امیدوار بودن و اعتماد به ارتقای جامعه و…
نظامیان ارتش از جغرافیای ما حراست می کنند، پزشکان ما به عنوان پرچمدار سلامت در جامعه هستند، نقش آفرینان و کارآفرینان چرخه اقتصاد را می چرخانند، همه باید پایه امید و انرژی و باور ملی را بالا ببرند.
وقتی پزشکی جانش را از دست می هد یا سربازی در اطراف مختلف کشور، جانش را فدای میهن اش می کند، پس ما هم بایستی با بیان، احساس و امیدمان، انرژی هایمان را به دیگران انتقال بدهیم و بگوییم که ایران زمین تو تنها نیستی! ایران زمانی قابل افتخار است که من خودم را یک ایرانی و سرباز آن بدانم.
راه های ارتباطی و شماره تلفن بهروز فروتن کارآفرین و مشاور
اینستاگرام: behrouzforutan
تلگرام: behrouzforootan
سایت : behrouzforutan.ir
ایمیل: info@behrouzforutan.com
شماره تماس پشتیبانی : ۰۲۱۲۲۰۵۹۲۸۴
آدرس: تهران – خیابان باهنر – قبل پمپ بنزین – پلاک ۲۰۶
جوهری وجود ایشون و امثال این مردان بزرگ از طلاست مردانی که ذات ارزشمندشون پر قدرت و بنیاد افکارشون همیشه هدفمند هست . زنده باد استاد گرانقدرفرزانه وجودتون پرافتخار🌹