زندگی نامه مهدی صفایی قهرمان کیکبوکس دنیا و مشاور سابق کارلوس کیروش
مهدی صفایی در خانواده ای چشم به جهان گشود که وضعیت مالی متوسطی داشتند و متأسفانه در کودکی در اثر سانحه تصادف پدرش را از دست داد. او همیشه بخاطر اینکه هیچ خاطره ای از پدرش در ذهنش نیست، غصه می خورد.
مهدی در کودکی بچه ای بسیار شرور و اهل شیطنت بود، در سن ۸ سالگی به ورزش رزمی کاراته علاقهمند شد و برای حضور در کلاس های آن، پول تو جیبی هایش را جمع می کرد تا هزینه شهریه را بدهد. او چنان با اقتدار و مصمم بود که در سن ۱۱ سالگی موفق به دریافت کمربند مشکی شد؛ در حالی که مادرش اصلاً با ورزش کردن او موافق نبود و نمی خواست سراغ ورزش های خطرناک برود. این موضوع باعث شد خانواده اش تا یک مدت کاراته رفتن مهدی را نفهمند!
مهدی صفائی در اینباره توضیح می دهد: «به کمک یک شخص بزرگ تر که خیلی مرد جذاب و محترمی بود، توانستم یک دست لباس کاراته بخرم زیرا نمی خواستم خانواده ام مطلع شوند. موقعی که کمر مشکی گرفتم، عکسم را در جلد مجله ای به نام کیهان ورزشی زدند؛ آنموقع کلاً اخبار ورزشی در ۲ مجله «دنیای ورزش» و «کیهان ورزش» نمایش داده می شد و از فامیل ها که برای تبریک زنگ می زدند، مادرم فهمید که کلاس رزمی می رفتم… که بعد کلی مخالفت، بالاخره راضی به ادامه دادن مسیرم شد!
با اینکه از لحاظ مالی وضع خوبی نداشتیم ولی هیچ وقت ناامید نبودم و کار کردن را دوست داشتم. بنابراین اولین کارم را از فروش بیسکویت در مدرسه آغاز کردم که ناظم مدرسه از دستم دلخور شد و به مدت ۳ تا ۴ ساعت در موتورخانه مدرسه من را حبس کرد که هنوز هم علتش را نمی دانم!»
مهدی صفایی از کودکی اش خاطره هایی بسیار زیبا دارد زیرا دوران فوق العاده ای را کنار مادر بی نظیرش گذرانده است. او مادر خود را ببر خطاب می کند چون احساس می کند مادرش ببر آن دوران بود. الان که خودش زندگی مستقل شروع کرده، معنی شرایط سختی که مادرش در آن دوران گذرانده را می فهمد زیرا مخارج خانه بر دوش او بود. مادر مهدی همیشه شرایط سختی که در حال گذراندنش بود را از بچه هایش قائم می کرد تا متوجه شرایط نشوند! مهدی در اینباره می گوید: «ما با داشتن همچین مادری، جای خالی پدر را احساس نکردیم»
- در دوران مدرسه تنها به کتاب جغرافی و تاریخ علاقه داشت و از ریاضی خوشش نمی آمد و بعد از مدتی به زبان انگلیسی علاقه مند شد.
- او می گوید کاش دوران مدرسه کتابی به نام تجارت، آمادگی ورود به بازار و کتاب های مرتبط به آن تدریس می شد.
- از فیلم های تخیلی خوشش نمی آید و احساس می کند که درک خوبی از چیزهای ناموجود ندارد. حتی از فیلم های ترسناک متنفر است و می گوید: انگار پول می دهیم تا خودمان را بترسانیم.
- دورانی که ورزش می رفت همچنان ترس در وجودش بود یعنی پسر قوی و گردن کلفتی نبود و جسهی ریزی داشت.
- در نوجوانی عضو تیم منتخب و ملی کاراته شده بود.
در مصاحبه ای از مهدی پرسیدند که تا حالا شده اشتباه کنید؟ مهدی در جواب گفت: «بله! من هم اشتباه و هم دزدی کردم و هم زیرآب آدم ها را زدم و هم بد آدم ها را خواستم. باید همه بدانند که من هیچ تفاوتی با بقیه ندارم و مثل بقیه پر از اشتباه هستم. منظور از دزدی نه اینکه برم دست تو جیب مردم کرده باشم… نه! مثلاً در دوران کودکی از مداد دوستم خوشم آمده، برداشتم. بنابراین به خاطر همین است که می گویند زود قضاوت نکنید، قطعاً هر کدام از ما چنین اشتباهاتی داشته ایم.»
او بعد از اینکه دیپلم گرفت به خدمت سربازی رفت و به مدت ۱۱ ماه خدمت کرد اما بعد از مدتی از آنجا فرار کرد و اضافه خدمت خورد! همزمان که سرباز بود، دانشگاه قبول شد و مدرک لیسانس در رشته تربیت بدنی گرفت و بعد از آن مدیریت صنعتی خواند. خوشبختانه در این حین مهدی خدمت سربازی خود را با پول خرید!
- خاطره ای جالب از کار کردن مهدی در سوپر مارکت
موقعی که در سوپرمارکت کار می کردم، شکلات هایی در لیوان بودند که آرزو داشتم یکبار از آن شکلات ها بخورم، از آنجایی که شکلات گران بود و من پول نداشتم، یک روز موقع حمل و نقل قسمتی از شکلات نرم شده و به در لیوان رسیده بود، من در آن را باز کردم و شکلاتش را تراشیدم و خوردم.
- کار کردن در املاک در ۱۸ سالگی
مهدی به مدت ۴ ماه در یک مغازه خرید و فروش املاک مشغول به کار شد اما با اینکه تلاش زیادی انجام میداد، نتوانست یک گران هم در بیاورد! آنجا بود که متوجه شد این کار برای او نیست. او می گوید: «نزدیک عید شده بود و من هیچ پولی در دست نداشتم؛ صاحب املاک به من ۵ هزار تومان قرض داد که عیدم را با این پول بگذرانم اما هیچ وقت نتوانستم پول را پس بدهم و آن مرد شریف هم هیچوقت پول را از من نخواست.»
بعد از آن هم کارهای مختلفی انجام داد مثلاً در شرکت sony و بعد از آن هم در شرکت بیک مشغول به کار شد. او به واسطه این شرکت ها دوستان خیلی خوبی پیدا کرد، از جمله آقای علی اکبر رفوگران کارآفرین موفق و مؤسس کارخانه خودکار بیک و چندین کارآفرین دیگر مطرح کشور! او چنان قدرتمند کار خود را پیش می برد که بعد از مدتی به عنوان مدیر فروش بیک در کل شهرستان ها و حتی در بخشی از این کار نیز شریک شد.
مهدی صفایی بعد از مدتی از کارخانه بیک خداحافظی کرد زیرا میخواست کار بزرگ و جدیدی را برای خود شروع کند!
یک روز یکی از دوستانش به نام مهدی طباطبایی که در کیک بوکس شاگردش شده بود، سراغش می آید و به او پیشنهاد همکاری برای احداث کارخانه شیر را می دهد تا شیر روزانه کل کشور را توزیع کنند. او این پیشنهاد را قبول می کند و باهم کار را شروع می کنند.
مهدی صفائی حدود ۳ سال، از ساعت ۴:۳۰ صبح بیدار می شد و ساعت ۵ از خونه بیرون می آمد و ۷:۳۰ به شیر روزانه سحر که در نزدیکی قزوین بود، می رسید و تا عصر ساعت ۵ در آن مکان بود و بعد ساعت ۹:۳۰ شب به خانه بر می گشت. او می گوید من ۳ سال بدون ۱ روز استراحت، کسی را ندیدم، مسافرت نرفتم و حتی هیچ کاری انجام ندادم؛ به طوری که این روال، سبک و روند زندگی من شده بود. در سال ۱۳۸۴ روزی حدود ۵ میلیون تومان از این کار سود داشتیم (زمانی که پراید ۵ میلیون و ۴۰۰هزار تومان بود) که مبلغ قبل توجهی بود.
- در سن ۲۲ سالگی، یعنی سال ۱۹۹۷ جوانترین مربی تیم ملی ایران شد و تیم خود را به مسابقات جهانی ایتالیا برد. خوشبختانه توانستند برای کشور ایران، ۵ عدد مدال برنز و ۱ عدد نقره کسب کنند. موقعی که به ایران برگشتند، همه به او می گفتند که مهدی صفایی دیگر مسابقه نمی دهد و وارد حوزه مربیگری شده است.
او در اینباره می گوید: «برای اینکه خودم را ثابت کنم، شروع به تمرین کردم و آنموقع یک ماشین پاترول داشتم که سر یک طناب را به خودم و دیگری را به پشت پاترول می بستم و دوستم که راننده بود می گفتم هر جا نتوانستم بدوم، مرا بکش! بعد از کلی تمریناتی که انجام دادم، روزی رسید که در سال ۱۹۹۹ به مسابقات جهانی دانمارک رفتم و آنجا با کسانی بازی کردم که آرزوی دیدنشان را داشتم؛ بالاخره توانستم آنها را بزنم و قهرمان جهان شوم.»
مهدی همیشه از این موضوع دلخور بوده که چرا وقتی او به دانماک رفت و مدل آورد، اجازه ندادند این موفقیت را جایی اعلام کند. این موضوع باعث شده او برای ثابت کردن اصل یا بدل بود قهرمانی اش، فیلم های آن را نشان بدهد! با اینکه همه ورزشکاران دوست دارند اسمشان در رسانه ها اعلام شود اما متأسفانه این اتفاق برای مهدی نیافتاد ولی او کاری کرد که تمام سیستم های ورزشی مثل خبر ورزشی، جام جم و… این موفقیت را اعلام کردند.
خیلی جالب است بدانید که مهدی بعد از برگشت از مسابقات دانمارک و برگزاری چندین مراسم، ۵ سکه به او هدیه داده شد که ۳ تا از آنها تقلبی بود! این تضعیف روحیه و تحقیر شدن ها باعث شد بهتر بجنگد و پیشرفت کند زیرا همیشه به خود می گفت که من قرار است موفق شوم و با این نگاه زندگی می کرد و می کند.
مهدی صفایی بعد از بزرگ کردن شرکت شیر روزانه، در نهایت بنابه دلایلی از مهدی طباطبایی جدا شد (برادر مهدی طباطبایی در این جریان نقش داشت)، این قضیه به شدت او را ناراحت کرده بود، بنابراین تصمیم گرفت به مدت ۴ سال از ایران برود و در امارات زندگی کند. او در امارات نه جایی و نه کسی را می شناخت، به هر حال بعد از کلی گشتن، توانست آدم های خوبی پیدا کند. یکی از این افراد شهرام معصومی بود که به نظرش افتخار ایرانی ها می باشد.
با اینکه حالش در امارات پیش آقای معصومی خوب شده بود ولی از یک طرف درآمد خوبی نداشت. بنابراین تصمیم گرفت حدود ۴۰ نفر شاگرد بگیرد و کار خودش را به عنوان مربی کیک بوکسینگ شروع بکند. از هر آموزشپذیر جلسه ای ۱۰۰۰ درهم می گرفت که واقعاً کار خیلی سختی بود. بعد از گذشت مدتی، از طرف یک شرکت اماراتی که وظیفه آموزش پلیس امارات را برعهده داشت، پیشنهاد همکاری گرفت و از سال ۱۳۸۲ تا ۱۳۸۶ در این شرکت مشغول به کار شد که از نظر مالی موفقیت بزرگی برایش به حساب می آمد. او به پلیس امارات نحوه مواجه با درگیری های خیابانی را آموزش می داد.
او مدتی در کشور آلمان هم زندگی کرده و در آنجا دوره آموزشی بادیگارد گذرانده است. در این کشور نیز آموزش کیک بوکس تنها منبع درآمدش بود.
- از تشکیل گروه کانسپت تا تنفر از کلمه بادیگارد
گروه تشریفات کانسپت اولین و تنها گروه تشریفاتی در ایران است که کار محافظت از اشخاص مهم را بر عهده دارد. مسئولیت مراقبت از برنامه جشنواره فیلم فجر، جشن های خانه سینما و.. نمونه ای از کارهای این شرکت است.
مهدی صفایی از کلمه بادیگارد خوشش نمی آید و دوست دارد کارش را تحت عنوان امور تشریفات و مراقبت معرفی کند. او در مورد اعضا گروهش چنین می گوید: «کار امنیت اشخاص سخت و پیچیده است و من از بین ۲ هزار ورزشکار آماده کشور ۲۱۵ نفر را توانستم جذب کنم. زور بازو تنها ملاک من برای انتخاب نبود، قد افراد حداقل باید ۱۹۰ سانتی متر و وزن آنها بیش از ۱۰۰ کیلوگرم باشد و به غیر از دوره های مربوط به محافظت و مراقبت، دوره های مختلفی مثل روابط عمومی، روانشناسی، زبان بدن، آشنایی با سیستمهایی مثل مواد مخدر و شخصیت شناسی را هم گذرانده باشند.
بنابراین گزینشم را از بچه های تخس اهل تهران که دستبزن عالی هم داشتند شروع کردم. پسرهایی را انتخاب نمودم که حتی دو نفر از آنها سر دعوا در حال زندان رفتن بودند. درآمد بچه هایی که به صورت تمام یا پاره وقت در شرکت کانسپت مشغول کار هستند، بستگی به نوع قراردادهایشان در برنامه ها و پروژه های مختلف، بر حسب ساعت پول دریافت می کنند.»
برخی از اعتقادت، تفکرات و سخنان مهدی صفایی
- در زندگی اتفاق هایی می افتد که شما می توانید دو مدل از آن برداشت کنید. اول اینکه سر خورده شوید و عقب بکشید. دوم اینکه شما را آماده می کند تا بهتر بجنگید.
- همیشه از افرادی که من را تحقیر و سرزنش کردند و نخواستند موفق شوم، تشکر می کنم چون آنها باعث شدند که گردن کلفت تر برای موفقیت بجنگم.
- هر اتفاقی که در اطرافم می افتد، کمکم می کند تا موفق شوم، حتی شکست هایم.
- خدا را یادمان نرود، تا می توانیم به او اعتماد کنیم. دعا می کنم خداوند آنقدر مرا قوی کند که با قویترین دشمن خودم که خودم هستم، روبرو شوم.
- اکثر افراد برای کار، سخت زندگی می کنند و سخت کار می کنند. اما باید بدانم که تغییر در نگاه باعث می شود که ما موفق بشویم. نگاه مان را تغییر بدهیم.
- مطمئنم در این شرایط بد، هزاران اتفاق خوب هم می تونیم رقم بزنیم. فقط باید تخصص پیدا کنیم، خلاقیت و پشتکار داشته باشیم و نوع نگاهمان را تغییر بدهیم.
- ۳ کار را انجام ندهیم: پشت سر کسی حرف نزنیم، زیر آب کسی را نزنیم، بد کسی را هم نخواهیم.
افتخارات و سوابق
- مربی تیم ملی کیک بوکس ایران در سال ۱۹۹۷
- قهرمان کیک بوکس دنیا در دانمارک سال ۱۹۹۹
- آموزش دهنده تیم پلیس امارات
- مشاور کارلوس کیروش در جام جهانی برزیل
- عضو هیئت رئیس جوجیتسو کل کشور
- عضو هیئت رئیسه جودو استان تهران
- عضو هیئت رئیسه کمانگیری روی اسب کل کشور
- دبیر کارگروه ورزش شورای شهر تهران
- مؤسس و مدیر گروه مراقبتی و تشریفاتی کانسپت (CONCEPT)
- مؤسس گروه بین المللی تاو (TAV) – آموزش کسب و کار و تجارت بین المللی
فعالیتهای اجتماعی
- انجمن مبارزه با مواد مخدر – اولین سفیر اجتماعی از آبان ۱۳۹۵
- گلستان علی – سفیر از اردیبهشت ۱۳۹۵
- جمعیت هلال احمر کشور – سفیر از بهمن ۱۳۹۴
- سازمان ریلیف اینترنشنال – سفیر از دی ۱۳۹۴
- انجمن اوتیسم – سفیر از خرداد ۱۳۹۴
- انجمن ام اس ایران – سفیر از فروردین ۱۳۹۴
او در بیو اینستاگرام خود اینگونه نوشته: من مهدی صفایی هستم. آرزو می کنم مرا به انسان بشناسند، زیرا از عناوینی چون کارآفرین ملی، قهرمان جهان و دکترا لذتى نمیبرم.
راه های ارتباطی با آقای مهدی صفائی:
اینستاگرام مهدی صفائی: safaeimehdi
ایمیل: info [at] tavinternational.com
آدرس سایت: tavinternational.com
آدرس سایت کانسپت: conceptiran.com
آدرس شرکت بازرگانی بین المللی تیام آراد ویونا: تهران، بلوار مرزداران بین خیابان آریافر و سرسبز پلاک ۸۶ طبقه ۵ واحد ۱۰
شماره تماس ها: ۰۲۱۴۴۲۷۸۴۲۰ – ۰۲۱۴۴۲۷۸۳۷۰ – ۰۹۹۰۶۵۶۵۰۰۹
سلام خیلی خوشحالم از آشنایی با این مرد بزرگ منش و میدونم که خوش تبعی که دارن به خاطر حال دل خوبشون و مخصوصا افرادی مثل منه که افراد موفق عجیب غریب نیستن و اگه اون دوستان تونستن ما هم میتونیم و اینکه خواهشا منم میخوام از بچگی یک حیولایی درونمو میخوره ممنون میشم با شما عزیزان خدمتی کرده باشم