محمد هلاکوئی کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه محمد هلاکویی مدرس ارزهای دیجیتال و بلاکچین
محمد در یک خانواده کاملاً مذهبی ۶ نفره با ۴ فرزند در یازدهمین روز اسفند سال ۱۳۶۴ در شهر زیبای اصفهان دیده به جهان گشود. او آخرین فرزند خانواده بود و ۳ خواهر بزرگتر از خود داشت. از آنجایی که پدر و مادرش می خواستند پسردار شوند، بعد از ۱۲ سال محمد را به دنیا آوردند، از این رو تمامی توجهات به سمت او بود و به نوعی محبوب کل فک و فامیل شد.
خاطرات دوران کودکی استاد محمد هلاکوئی از زبان خودش
محمد هلاکویی توضیح می دهد: به خاطر اینکه در خانواده من را خیلی دوست داشتند، از این رو همه تمرکز و توجهشان به سمت من بود و خیلی لوس بار آمده بودم. زمانی که می خواستم مهدکودک بروم، دوست داشتم پدر و مادرم من را به مهد ببرند، بدون اینکه برایم سرویس بگیرند. با اینکه سطح مالی رو به متوسطی داشتیم اما زندگی مان خیلی خوب بود. خیلی دوران کودکی خوبی داشتم و دوست دارم به آن دوران برگردم.
۱۱ سالگی – مواجهه با اتفاقی ناگوار در مقطع دبستان
از آنجایی که دوران کودکی همبازی همسن خود در اطرافم نداشتم، بیشتر اوقاتم را با پدر و مادرم می گذراندم. به خاطر دارم که کلاس پنجم دبستان بودم که مادرم سردرد شدیدی داشت و در حال و اوضاع نرمالی نداشت. متأسفانه آنجا بود که متوجه شدیم مادرم سکته مغزی کرده…
دکترها کلاً از ادامه زندگی ناامیدش کرده بودند اما خدا خواست به مادرم زندگی دوباره ای ببخشد. مادرم به زندگی برگشت اما نصف بدنش فلج شد! شرایط سختی برایم در آن سن بود چون مادری که بزرگم کرده و تا ۵ سالگی کنارم بود، موهایش را کوتاه کرده بودند و دیگر مویی بر سر نداشت. مدتی گذشت و من با یک مادر فلج زندگی می کردم. واقعیت این بود که توجهات خانواده در دوران کودکی بر روی من بسیار زیاد بود اما در این برهه دیگر همچنین چیزی وجود نداشت.
مقطع راهنمایی – وقوع حادثه ای غیرقابل باور و پر از درد برای محمد هلاکویی
موقعی که پا به مدرسه راهنمایی گذاشتم، درسهایم در اول راهنمایی به شدت افت کرده بودند و حتی ۱ یا ۲ تجدید آورده بودم. دوم راهنمایی تعداد تجدید هام زیاد شد و سوم راهنمایی به کل رکورد زدم و تنها درسی که قبول شده بودم، هنر و ورزش بود. واقعاً شرایط مساعدی در آن بازه زمانی نداشتم، در همان حین بود که خبر تصادف و فوت شوهرخواهر و خواهرزاده ام را شنیدم!
شرایط نه تنها خوب نشد بلکه بدتر هم شد! تا اینکه در این اوضاع، مادرم از این قضیه مطلع شد و اوضاعش بهم ریخت. نمی توانم حس آن روزها را برای شما بازگو کنم اما مادرم دیگر نمی توانست غذا بخورد و تنها از طریق سرم تغذیه می کرد.
یادم می آید که آنموقع در خانه مان، مادرم در یک گوشه بر روی تخت و خواهرم که تصادف کرده بود، در گوشه دیگر روی تخت خوابیده بودند. سرانجام آن روزی که تصورش را نمی کردم، رسید. من ۱۶ ساله بودم که یک روز از مدرسه به خانه برمیگشتم و متوجه شدم که مادرم را به بیمارستان انتقال داده اند و آنچه باید نمی شد، اتفاق افتاد؛ متأسفانه مادرم فوت کرده بود.
۱۶ سالگی – خرید اُرگ موسیقی توسط محمد هلاکویی
با از دست دادن مادرم، شرایط خوبی نداشتم و مسیر زندگیم به کل تغییر کرده بود. بچه ای که از کودکی با ناز و توجهات بزرگ شده بود، یک دفعه همه چیزش را از دست داده و غرق تنهایی شده بود. با اینکه خواهرهایم پیشم بودند اما دیگر شرایط مثل قبل نبود!
تصمیم گرفتم با پدرم درباره اوضاع بدی که داشتم صحبت کنم و به او بگویم که نیاز به توجه و پشتیبانی مالی بیشتری دارم. پدرم به خاطر شرایط کاری اش، تنها کار مثبتی که در آن بازه برایم انجام داد این بود که یک اُرگ بزرگ به نام کاسیو با مبلغ ۵۰۰ هزار تومان به صورت اقساطی خرید.
سر کوچه ما یک اُرگ فروشی بود که صاحب آن خیلی کاربلد بود و از موسیقی سر در می آورد و من برای یادگیری پیش او رفتم؛ چون سنم کم بود، رفته رفته تقریباً داشتم اتفاقات بد زندگی ام را فراموش می کردم تا اینکه متوجه شدم کمبود مالی دارم و می بایست هزینه های خودم را تا جایی که بتوانم تأمین کنم.
سال ۱۳۷۸ – از کارگری محمد هلاکوئی در سوپر مارکت تا خرید کامپیوتر
دنبال کار می گشتم تا اینکه در مغازه سوپر مارکت کنار ارگ فروشی، به عنوان نظافت چی مشغول به کار شدم و بعد از آن برای گلفروشی شاگردی کردم. مجبور بودم هر روز برای آبیاری گل ها از مسجد سرکوچه آب بیاورم! یک روز که برای آوردن آب به مسجد رفته بودم، در زیر زمین مسجد بنری را دیدم که روی آن آموزش کامپیوتر نوشته شده بود؛ خیلی برایم جالب آمد زیرا تمام دوره های کامپیوتر را با ویندوز ۹۸ آموزش می دادند.
به کارهای جدید علاقمند بودم، از این رو تصمیم گرفتم در کلاس های کامپیوتر ثبت نام کنم اما متأسفانه در خانه کامپیوتر نداشتم! پس راهکار را در این دیدم که اُرگم را به مبلغ ۴۰۰ هزار تومان بفروشم و برای بقیه پولم از پدرم درخواست کمک کنم. بالاخره پدرم با چک کارمندی به صورت اقساطی برایم یک کامپیوتر پنتیوم ۱ (Pentiom1) خرید و من با ویندوز ۹۸ در آموزشگاه شروع به کار کردم.
رفته رفته به جذابیت وب سایت پی بردم اما هیچکس در آموزشگاهی که می رفتم، از وب سایت اطلاعاتی نداشت و من خودم برای یادگیری طراحی سایت، شروع به جستجو در اینترنت کردم. برای اولین بار از شرکتی در تهران که دامین ثبت می کرد، halakoei.net را به ثبت رساندم و با یک نرم افزار مبتدی به نام فرانت پیج (FrontPage) کار طراحی را شروع کردم.
۱۷ سالگی – ورود محمد هلاکوئی به یک شرکت وب به عنوان برده
به این موضوع معتقدم، هیچ رویدادی نمی تواند اتفاقی باشد! یک روز برحسب اتفاق با یک شرکتی که کارهای وب انجام می داد، آشنا شدم و دقیقاً یادم است که می خواستم برای کارآموزی آنجا بروم. مدیر شرکت من را صدا کرد و گفت برای چه اینجا آمده ای؟ به ایشان گفتم که من محمد هلاکویی هستم و می خواهم کار یاد بگیرم!
این شرکت بسیار بزرگ و لاکچری بود و من احساس کردم که یک دریچه بزرگ برایم باز شده است زیرا کارمندان همه شیک پوش بودند و کلی کامپیوتر در آنجا وجود داشت.
مدیرعامل شرکت وقتی از من پرسید زبان انگلیسی بلد هستی، من جواب دادم که بله بلدم! شروع به صحبت به زبان انگلیسی کرد و بعد از من خواست که گفته هایش را ترجمه کنم اما من هیچ چیزی از زبان بلد نبودم! به ایشان گفتم که نفهمیدم که چه گفتید؛ واقعیت این است که من صرفاً به خاطر اینکه می خواستم در شرکت شما جذب شوم، دروغ گفتم.
مدیر عامل شرکت به من گفت اگر می خواهی اینجا پیش من کار کنی، بایستی برده من باشی! حرفش برایم سنگین و غیر قابل درک بود… به فکر فرو رفتم و با ناراحتی از اتاق مدیر بیرون آمدم تا آن شرکت را برای همیشه ترک کنم.
در همان حال که می خواستم بیرون روم، مدام حس می کردم که یک نفر به من می گوید محمد با تو خیلی بد صحبت کرد، به تو گفت باید برده من باشی اما داری فرصت بزرگی را از دست میدهی! این شرکت دارد کار وب انجام می دهد و تو به آن علاقمند هستی.
آنروز در همان لحظه با خودم کلنجار می رفتم که باید چه واکنشی نشان دهم و بالاخره تصمیم گرفتم که برگردم. پیش مدیر شرکت رفتم و در اتاق را زدم و گفتم آمده ام تا برده ات شوم! ایشان به من گفتند که اگر می خواهی برده من باشی، برو تی را بردار و کارت را شروع کن!
از آنجایی که تجربه تی کشیدن را از قبل داشتم، کارم را شروع کردم. کارمندان زیادی آنجا مشغول بودند، از خانم هایی شیک پوش تا آقایانی که خیلی حرفه ای کار می کردند.
به یاد دارم که در آن زمان خانم ها به دو دسته تقسیم شده بودند، خانم هایی که وقتی من را می دیدند، دلشان به حال و روز من می سوخت که یک جوان آنجا تی و دستمال می کشد. یکسری خانم هایی هم بودند که برای اینکه مزاح کنند و دور هم بخندند، می گفتند بیا و روی میز من را هم دستمال بکش! تنها فکر و ذکر من این بود: الان در شرکتی حضور دارم که روزی با رویایش زندگی می کردم، پس نمی خواستم از دستش بدهم!
از بردگی تا تبدیل شدن به متخصص طراحی وب
یک روز آقایی که در شرکت کار وب انجام می داد، به مشکلی برخورد که من او را راهنمایی کردم. در همان لحظه مدیر سمت من آمد و گفت مگر تو کار وب بلد هستی که داری اظهار نظر می کنی؟ گفتم بله! من در خانه کار وب انجام می دهم. از من خواست بر روی پروژه ای که در حال انجام بودند، کمک شان کنم. پیشنهادش بی نظیر بود، از خوشحالی سر از پا نمی شناختم.
از تی کشیدن و آبدارچی بودن، یک دفعه رسیدم به جایی که می توانستم روی صندلی و پشت میز بنشینم. حالا قدر صندلی را می دانستم! روی آن صندلی که نشسته بودم، حس کردم تمام سختی هایی که متحمل شده بودم، کم کم دارد نتیجه می دهد.
به آنها کمک کردم یک مجله اینترنتی ۴ رنگ را که برای اولین بار با موضوع اینترنت بود، به چاپ برسانند و در نهایت کار به جایی رسید که حتی مطالب من را به اسم محمد هلاکوئی در مجلات چاپ می کردند.
بعد از گذشت مدتی و فعالیت های مثمرثمر، وقتی وارد شرکت می شدم گویی هویت خودم را پیدا کرده بودم و دیگر نیازی نبود کار نظافت آنجا را انجام بدهم و مورد تمسخر خانم ها قرار بگیرم. درست آنجا بود که به معنای واقعی، خودم را پیدا کردم.
بالاخره مدیر شرکت به خاطر اینکه پروژه های بین المللی داشت، مجبور شد شرکت خود را به دلایلی به شرکایش واگذار کند و برود. در آن برهه بود که من کارم را از دست دادم.
محمد هلاکویی در ادامه توضیح می دهد: با توجه به اطلاعاتی که یاد گرفته بودم و تجربیاتی که در زمینه وب داشتم، در شرکت دیگری مشغول به کار شدم تا با حقوق کمی که دریافت می کردم، امرار معاش کنم اما به دلیل بد برخورد بودن مدیر شرکت، خیلی ناراحت شدم چون دیگر برای خودم یک شخصیتی داشتم و چهارچوب مسیرم را یافته بودم، پس از آن شرکت بیرون آمدم.
یک روز در خانه به این فکر می کردم که چه کار کنم؟ یادم افتاد که در مسیر برگشت به خانه، در اطلاعیه ای که روی دیوار زده شده بود، متنی با عنوان کارگاه آموزش موفقیت رایگان دیده بودم. به هر نحوی بود شماره آنها را پیدا کردم و تماس گرفتم و صندلی خود را رزرو کردم تا بروم از نزدیک آنجا را ببینم.
آموزش در فضای بزرگی در بالا شهر تهران بود و یک شخص سخنران، آنجا به مدت یک و نیم ساعت در مورد موفقیت صحبت می کرد. حرف هایش چنان جذاب بود که واقعاً من را تحت تأثیر قرار داده بود و میخواستم که هر جلسه به آنجا بروم تا از مطالب استفاده کنم اما آنها گفتند که برای ادامه آموزش بایستی در دوره ثبت نام کنید و مبلغ ۱۴۹ هزار تومان را پرداخت نمایید!
متأسفانه پول من کافی نبود اما دل به دریا زدم و رفتم با مدیر کارگاه صحبت کردم که آنجا کارگری کنم و در قبال آن، اجازه حضور در کلاس آموزش موفقیت را به من محمد هلاکوئی بدهند. حس می زنید چه شد؟ قبول نکردند!
کلاس های آموزش موفقیت ماهی ۲ بار برگزار می شد و من در کلاس های رایگان شرکت می کردم و به خاطر نبود پول نمی توانستم تمام دوره را ثبت نام کنم. دیگر مطالب را ازبر شده بودم. موقعی که در کلاس های آموزش رایگان می نشستم، می فهمیدم که بحث از کجا شروع می شود و قرار است چه صحبت هایی را بکنند.
سرانجام با کلی رفت و آمد به کارگاه، اینور و آنور دویدن، به سختی توانستم پول دوره آموزشی را جور کنم و در کل دوره ها شرکت نمایم. من محمد هلاکویی در آنجا مهارت ارتباطات، حرف زدن جلو جمع، مدیریت خشم و مباحث مهم دیگر را یاد گرفتم.
کتاب «موفقیت به سوی کامیابی» اثر آنتونی رابینز را هیچوقت یادم نمی رود که چقدر عاشقانه می خواندم. در همان برهه بود که به علاقه خود به کتاب و مطالعه پی بردم. بسیار برایم الهام بخش بود که آنتونی رابینز چه سختی ها و رنج هایی کشیده است.
۱۹ سالگی – تأسیس اولین شرکت رسمی توسط محمد هلاکویی
بعد از اینکه از شرکت دوم به خاطر خشونت مدیرعاملش بیرون آمدم، در خانه شروع به گرفتن پروژه کردم و به صورت فریلنسری مشغول فعالیت شدم. دقیقاً یاد گرفته بودم که از طریق آگهی و نیازمندی ها برای خودم مشتری بگیرم و با مبلغ ناچیزی برای دیگران وب سایت راه اندازی کنم. بالاخره روزی رسید که از طرف شرکت خصوصی اداره برق سفارش خوبی گرفتم و بابت آن مبلغ ۵۰۰ هزار تومان دریافت نمودم.
جالب اینجا بود که کارم مورد پسند مدیر شرکت قرار گرفت و ایشان به من گفتند: «به خاطر جایگاهی که در اداره برق دارم، نمی توانم شرکت دیگری داشته باشم، از این رو می خواهم پیشنهاد ویژه ای به تو بدهم و آن این است که به صورت شراکتی، شرکتی ثبت کنیم و تو آنجا را مدیریت کنی.»
از آنجایی که اکثر هزینه شرکت را ایشان متقبل می شدند، من مجبور بودم کامپیوتر موجود در خانه مان را بفروشم تا هزینه ای برای شراکتم جور شود. پس من اولین شرکت رسمی خودم را در سن ۱۹ سالگی که مال خودم بود، راه اندازی کردم.
مدتی گذشت و من محمد هلاکویی با کوله باری از تجربه، تصمیم گرفتم از شریکم جدا شوم. تجربیاتی که در آن دوران به دست آوردم، کتاب هایی که خوانده بودم، کلاس آموزش هایی که می رفتم باعث شده بود یاد بگیرم که چگونه با افراد ارتباط ایجاد کنم و همچنین خشمم را مدیریت نمایم.
خلاصه تصمیم گرفتم از شریکم جدا شده و شرکت خودم را راه اندازی کنم. حتی کار به جایی رسید که دوره های بسیار زیاد مختلفی را با عشق و علاقه شرکت می کردم تا هر روز پخته تر و قوی تر شوم.
سال ۱۳۸۶ – ورشکستی محمد هلاکوئی تحلیلگر ارزهای رمزنگاری شده
سال ۸۶ شرکتی با ۵ میلیون تومان سرمایه اولیه راه انداختم که ۵۰۰ هزار تومان آن پس انداز خودم و ۴٫۵ میلیون تومانش وام از بانک سپه بود. آنموقع وام ها را می فروختند و مقداری از آن را تا به دست مشتری برسد کسر می کردند. به هرحال به هر دری زدم و بالاخره توانستم آن شرکت را تأسیس کنم.
محمد هلاکویی در ادامه توضیح می دهد: متأسفانه شرکتی که تأسیس کردم، به دلیل اینکه دانش مدیریت کارکنان و مدیرت مالی را به خوبی بلد نبودم، با شکست بدی روبرو شد. هیچوقت یادم نمی رود مجبور شدم تمام ملزوماتی که برای خودم خریده بودم را بفروشم تا بتوانم بدهی های به بار آمده را پاس کنم ولی باید بدانید که شرکت را از لحاظ قانونی منحل نکردم!
از کار وب در پارکینگ تا فروش پک CD در غرفه نمایشگاه هتل ۵ ستاره
۱ یا ۲ سالی در خانه کارهایم را انجام می دادم و از این کار کلافه شده بودم و نیاز به دفتر کاری داشتم، به همین خاطر دوباره وام گرفتم و کارم را در یک پارکینگ شروع کردم. اما باید بدانید که اینبار هزینه زیادی صرف نکردم و فقط به خاطر مهارت های فروش و ارتباطی که یاد گرفته بودم، توانستم مشتری خوبی بگیرم ولی مشتری را به دفترم راه نمی دادم زیرا خجالت می کشیدم تا مشتری به محل کارم در پارکینگ بیاید. همیشه خودم سراغ مشتری می رفتم.
تا اینکه در یکی از روزهای معمولی، در یک هتل ۵ ستاره آفری به من دادند که واقعاً عالی بود! آنها قرار بود نمایشگاه آرایشی و بهداشتی برگزار کنند و غرفه های زیادی در آنجا وجود داشت، من یکی از این غرفه ها را گرفتم. با اینکه کار من طراحی وبسایت بود و هیچ ارتباطی به حوزه محصولات آرایشی و بهداشتی نداشت اما با مدیر غرفه صحبت کردم و ایشان ایده جالبی دادند و آن این بود که برای افراد فعال در این حوزه، سایت طراحی کنم.
واقعیت این بود که آنموقع ما به سختی می توانستیم فردی را قانع کنیم تا برایش طراحی وبسایت انجام دهیم و کسی اطلاعاتی در مورد سایت نداشت. تقریباً من محمد هلاکوئی جزو اولین هایی بودم که شرکت وب سایت در آن برهه داشتم.
خلاقیتی که در آن زمان انجام دادم بسیار جالب بود؛ تمام اطلاعات یک سایتی که مطالب زیادی درباره لوازم آرایشی ترجمه می کرد را برداشتم و در یک پک سی دی کپی پیست کردم و در نمایشگاه با قیمت ۵ هزار تومان، به فروش گذاشتم. خوشبختانه شلوغ ترین غرفه آن نمایشگاه ما بودیم زیرا همه مثل هم بودند و ما فرق داشتیم!
۲۱ سالگی – خرید خانه و مستقل شدن
محمد هلاکویی می گوید: حس شیرین کسب درآمد در سن ۲۱ سالگی چقدر حس خوشایندی بود. در حدی که با خودم گفتم که پول خوبی دارم، چرا خانه نخرم! حساب و کتاب کردم و سرانجام تصمیم گرفتم خارج از شهر، خانه ای به ارزش ۶۰ میلیون تومان پیش خرید کنم؛ البته ۳۰ میلیونش را همان ابتدا دادم و بقیه اش را هر ماه قسط میدادم. بله مجبور شدم در همان سن ۲۱ سالگی زیر بار کلی قسط های سنگین بروم و تحت فشار قرار بگیرم.
همزمان با دوران سختی که می گذراندم، تقاضای وب سایت بالا رفته بود، در حدی که شرکت ما جزو معروف ترین های شهر به شمار می رفت. کار به جایی رسید که تعداد پرسنل های شرکتم را زیاد کردم و خدا را شاکرم به خاطر اینکه تلاش هایم نتیجه بخش بودند. به این نتیجه رسیدم که خانه را بفروشم و در داخل شهر خانه و باغ بخرم و حتی ماشینم را ارتقاء بدهم.
دقیقاً در همین برهه بود که کم کم رویاهایم داشتند به واقعیت تبدیل می شدند!
سال ۲۰۱۵ – سفر به آمریکا و بازدید از گوگل
محمد هلاکوئی می گوید: همیشه در اوایل کارم، شب ها وقتی می خواستم به خانه برگردم، رویا و عشق این را داشتم که یکبار هم شده شرکت گوگل را از نزدیک ببینم و حتی پوستر آن را به دیوار اتاقم چسبانده بودم.
بالاخره روزی رسید که با کلی سختی توانستم ویزای سفر به آمریکا را بگیرم! در نهایت به آمریکا رفتم و برخی از شهرهای این کشور را گشتم، تا اینکه به بزرگترین آرزویم یعنی شرکت گوگل رسیدم.
در سیلیکون ولی یک دوره آموزش سئو گذاشته بودند که من در آن شرکت کردم. سیلیکون ولی (Silicon Valley) جایی است که تمام برندهای بزرگ جهان در این مکان قرار دارند، از آمازون گرفته تا فیسبوک و…
حدود ۷ روز در سیلیکون ولی تمام عکس هایی که در دیوار خانه ام بودند را از نزدیک دیدم و به خوبی لمس کردم، هیچ حسی قشنگتر از این نبود. نه تنها به بزرگترین آرزویم رسیده بودم بلکه در تمام دوره های آموزشی آنجا هم تقریباً شرکت نمودم.
امروزه وقتی به گذشته فکر می کنم، می بینم که خیلی از فرصت های زندگی ام را به درستی استفاده نکردم. اینکه به خاطر شرایط مالی، نتوانستم برای ادامه تحصیل به دانشگاه مالزی بروم و من با پدرم سر این موضوع قهر کردم. در حالی که یادم رفته بود، فرصت های زیادی وجود داشت اما من با قهر کردن، آن فرصت ها را ندیدم.
به کشورهای مختلفی سفر کردم و رفته رفته شرایط من از لحاظ مالی استیبل شد؛ حتی می توانستم در کشورهای مختلفی اقامت بگیرم ولی از آنجایی که عرق ملی داشتم، با خود می گفتم که نه… من شرایطم الان خیلی خوبه، تازه نتیجه تلاش هایم را می بینم. حتی شرکت را به عنوان بچه خود می دانستم و مجبور بودم از آن نگهداری می کردم.
به هر حال من شرکت خودم را با جان و دل نگه داشتم اما چون علم و دانش مدیریت و تجربه اینگونه مسائل را نداشتم جریمه و خسارات زیادی را متحمل شدم! اشکال بزرگ من این بود که با سعی و خطا شرکت را سرپا نگه داشته بودم، حتی نمی دانستم که یک کارمند را باید بیمه کرد! با اینکه من آموزش های زیادی را دیده بودم و با عشق و علاقه سر کلاس ها می رفتم اما تمامی اتفاقاتی که افتاد، تنها به این دلیل بود که آموزش درست ندیده بودم.
داستان مهاجرت محمد هلاکوئی به خارج از کشور
روزی یکی از دوستانم پیشنهاد زندگی در خارج از کشور و مهاجرت را به من داد. باز هم اولش به خاطر عِرق ملی که داشتم قبول نمی کردم اما با کمی تأمل دیدم شرایطش جالب است… مجبور شدم تمامی ترس هایم را کنار گذاشته و مهاجرت کنم!
من محمد هلاکویی همیشه از مهاجرت و زندگی در کشور دیگر می ترسیدم؛ با اینکه بعضی اوقات از دایره و ناحیه امن خودم خارج می شدم ولی واقعاً دیگر کشش این یک مورد را نداشتم، سختی های زیادی را متحمل شده بودم و به خاطر آن دوست نداشتم حالا که به یک زندگی استیبل رسیده بودم، از دستش بدهم.
آشنایی با دنیای زیبای ارز دیجیتال
موقعی که با ارز دیجیتال آشنا شدم، حال و هوای من را از لحاظ روحی، مالی و… متحول شد! بله ارزهای دیجیتال زندگیم را محتول کرد، از این رو مدیون رمزارزها هستم.
به این موضوع معتقدم که آدم ها نباید به داشته هایشان متعصب باشند اما حس می کنم به قدری دنیای ارزهای دیجیتال زیبا است که همانگونه که زندگیم را متحول کرد، می تواند در زندگی دیگران نیز تأثیرگذار باشد.
وقتی به زندگی خود در گذشته برمی گردم، متوجه مسیرهایی که اشتباه رفتم، کارهایی که نباید انجام می دادم و اشتباهاتی که مرتکب شده بودم، می شوم. خیلی دوست دارم تجارب این همه سال را به صورت کتاب بنویسم.
شاید خیلی ها بگویند که محمد هلاکوئی آدم موفقی است اما از دیدگاه من، موفقیت تعاریف زیادی دارد. من کتابی نوشتم به نام «موفقیت بامبویی» که در ایران به چاپ هفتم رسید. با بزرگ ترین برندهای کشور ایران از جمله دیجی کالا، آپارات، اپلیکیشن بازار و… دیدار کردم و از تجربه تمامی آنها استفاده نمودم. همه این اطلاعات را در کتاب موفقیت بامبویی جمع کردم که کتاب واقعاً بی نظیری است.
دوره ها و پکیج های آموزشی محمد هلاکوئی
- فانوس دریای ارز دیجیتال
- دوره موج سواری در ارز دیجیتال و بازار مالی
- آموزش ترید ارز دیجیتال – دوپینگ مالی ۲
- برج مراقبت بازارهای مالی (زبان انگلیسی در فاندامنتال)
- آموزش بایننس
- دوره نخبگان ارز دیجیتال
- دوره دوپینگ مالی (دوره ویژه آکادمی)
- دوره سرمایه گذاری بلند مدت در ارز دیجیتال
- آموزش کیف پول ارز دیجیتال CoolWallet S
- آموزش coinex
- امپراطوری سهام بین المللی (آموزش خرید سهام بین المللی)
- دوره سکوی پرتاب (رایگان)
- شخصیت سرمایه گذار (رایگان)
چکیده تجربیات آقای هلاکوئی
من محمد هلاکویی معتقدم کسانی که می خواهند کسب و کارشان را شروع کنند، بایستی فرق بین اعتماد بنفس و عزت نفس را بدانند! شاید اگر از خیلی ها در مورد عزت نفس و اعتماد بنفس بپرسیم، به نوعی گمراه شوند و بگویند که این دو مورد چه فرقی با هم دارند؟
اگر فرق عزت نفس و اعتمادبنفس را بدانید، مهارت های ارتباطی خود را در زندگی ارتقاء دهید، مهارت فروش، بادی لنگویج، آداب و معاشرت موقع صحبت با دیگران را یاد بگیرید، زمین تا آسمان مسیر زندگی تان تغییر می یابد.
هنوز من خودم به آن موفقیتی که می خواهم نرسیده ام زیرا برای هر کسی تعریف موفقیت فرق می کند. شاید از نظر دیگران موفق به نظر برسم اما از نظر خودم نیستم! پس من به خاطر این، فیلم آموزشی «سکوی پرتاب» را به صورت رایگان در اختیار عموم قرار داده ام تا با دیدن آن به تجارب خود بیفزایند.
این دوره می تواند به زندگی شخصی خیلی از افراد حتی در کسب و کارشان کمک کند و کما اینکه اگر من یک کمک کوچکی برای دوستان بتوانم بکنم، از آنها درخواست دارم که با نشر این دوره به تغییر زندگی افراد دیگر نیز کمک کنند. این دوره برای کسانی که راهشان را پیدا نکرده اند و یا کسانی که هدفمند هستند، قطعاً تأثیرگذار است.
علایق و تفریحات محمد هلاکوئی
- به ورزش های شنا، تنیس، بیلیارد علاقه دارد. (سابقه فعالیت رزمی آیکیدو)
- اینترنت و مطالعه راد دوست دارد.
- تحقیق در زمینه های مدیریت، تجارت الکترونیک و موفقیت را می پسندد.
- به دنیای رمزارز و بلاکچین علاقمند است زیرا از نظر او دنیایی بسیار پرسود ولی خطرناک می باشد اما بایستی خودمان را با دانش صحیح و به روز مجهز کنیم.
مصاحبه با محمد هلاکوئی و پاسخ به ۱۰ سوال متداول
همانطور که در متن فوق توضیح دادیم، محمد هلاکویی اینفلوئنسر ایرانی و کارشناس و تحلیلگر ارزهای دیجیتال است که فعالیت های گسترده ای در زمینه بلاک چین و ارزهای دیجیتال در شبکه های اجتماعی و وب سایت های فارسی زبان انجام داده است که معروف ترین آنها آکادمی هلاکوئی می باشد. محمد توانسته این فرصت را برای بزرگ ترین شرکت های ارزهای دیجیتال جهان فراهم کند تا نگاه ویژه ای به ایران داشته باشند.
نکته مهم: مصاحبه زیر از وبسایت معروف startup fortune برای شما ترجمه شده است.
۱- سلام محمد هلاکوئی، میشه کمی از خودت برامون بگی؟ داستان شما چیست؟
من در اصفهان متولد شدم. من ابتدا به عنوان مشاور، محقق، مدرس و نویسنده در زمینه تجارت الکترونیک و بازاریابی و تبلیغات اینترنتی فعالیت داشتم ولی از زمان مهاجرت تاکنون در حوزه بلاک چین و ارزهای دیجیتال فعال هستم. هم اکنون به عنوان کارشناس و تحلیلگر ارزهای دیجیتال در شبکه های اجتماعی مختلف کار می کنم.
۲- چه زمانی سفر کارآفرینی خود را در صنعت بلاک چین آغاز کردید؟
به یاد دارم در سال ۲۰۱۱ در کنفرانسی که در ایران برگزار شد با یکی از رسانه ها مصاحبه کردم. در آن مصاحبه گفتم آینده متعلق به کسانی است که در زمینه اپلیکیشن موبایل تخصص دارند و دیدیم بعد از سال ۲۰۱۱ چه اپلیکیشن های بزرگی در ایران و جهان تولید و اجرا شد و تاثیر آن بر اقتصاد و اقتصاد هم دیدیم. هشت سال بعد، در جای دیگری گفتم، آینده برای کسانی خواهد بود که در بلاک چین، قراردادهای هوشمند و برنامه های کاربردی غیرمتمرکز تخصص دارند.
آکادمی محمد هلاکویی را در سال ۲۰۱۸ تأسیس کردم و با توجه به تقاضای علاقه مندان به ارزهای رمزنگاری شده توانستم گام بلندی در جهت آموزش و اطلاع رسانی به افراد فعال در این حوزه بردارم.
۳- چه چیزی به شما اطمینان داد که در یک صنعت پرنوسان تجارت کنید؟
در همه مشاغل ریسک وجود دارد. هیچ تجارتی پیروزی ۱۰۰ درصد را تضمین نمی کند. من هم بارها با اشتباهات مقطعی مواجه شده ام و این طبیعی است. مهم این است که بتوانیم از شکست ها و اشتباهات خود درس بگیریم و از تجربیات دیگران استفاده کنیم.
من همیشه سعی کرده ام تمام تجربیاتم را با فالوورهایم به اشتراک بگذارم. یکی از مواردی که می تواند شانس موفقیت شما را افزایش دهد این است که با دانش و تجربه کافی وارد تجارت شوید.
۴- درباره کتاب هایتان بیشتر توضیح می دهید؟
چند سال پیش کتابی به نام «موفقیت بامبویی» منتشر کردم. این کتاب بیشتر در مورد بازاریابی اینترنتی بود و مورد استقبال بسیاری از افراد قرار گرفت و باعث به چاپ رسیدن سری هشتم آن شد و تقریباً ۷۰۰۰ نسخه در سراسر جهان فروخت.
به دلیل فعالیت ها و درخواست تعدادی از فالوورهایم، نیاز به یک مرجع جامع و مختصر برای آنها دیدم، پس تصمیم گرفتم کتابی در زمینه فناوری بلاک چین و ارزهای دیجیتال ارائه کنم که به دو زبان فارسی و انگلیسی نوشته شده بود. همیشه سعی کرده ام فعالیت هایم را محدود به ایران و جامعه ایرانی نکنم؛ نسخه انگلیسی این کتاب هم اکنون با نام Blockchain Emperor (امپراتور بلاک چین) از آمازون در دسترس است.
۵- شما آکادمی محمد هلاکوئی را برای ورود ایرانیان به صنعت بلاک چین تاسیس کرده اید، همه چیز چگونه آغاز شد؟
در ایران با جوانان با استعدادی مواجه شدم که برای رشد و پیشرفت نیاز به محیط آموزشی مناسب داشتند. جوانان ایرانی به بهترین نحو از فناوری های جدید استقبال می کنند و تنها به یک راهنمای واجد شرایط نیاز دارند. فناوری بلاک چین یکی از پرطرفدارترین حوزه هایی می باشد که در ایران مورد استقبال قرار گرفته است. استعداد و انگیزه این جوانان مرا تشویق کرد تا آکادمی هلاکویی را تأسیس کنم. اکنون از راه اندازی این آکادمی بسیار خرسند هستم چون بازخوردهای شگفت انگیزی از آن گرفته ام.
۶- به عنوان یک فرد فعال در تجارت خاورمیانه، زمانی که تازه شروع به کار کرده بودید با چه مشکلاتی روبرو شدید؟
همانطور که احتمالا می دانید ایران به دلیل مسائل سیاسی و شرایط اقتصادی در جهان با تحریم های زیادی مواجه است. این تحریم ها بر روی بلاک چین و ارزهای دیجیتال نیز تأثیر گذاشته و این کار را برای فعالان ایرانی دشوار کرده است. علاوه بر این، در بسیاری از کشورها قوانین سازمان یافته ای برای استفاده از ارزهای دیجیتال وجود ندارد
اما با وجود این مشکلات تمام تلاشم را کرده ام تا با انگیزه و پشتکار به راه خود ادامه دهم و برای فالوورهایم به عنوان یک رهبر باشم. من معتقدم هیچ چیز نمی تواند انسان را از رسیدن به هدفش باز دارد.
۷- آیا می توانید به ما بگویید چه چیزی سازمان شما را متمایز می کند؟
چیزی که این آکادمی محمد هلاکویی را متمایز می کند این است که بیش از ۱۰۰ نفر در تیم به عنوان فریلنسر کار می کنند. اعضای این تیم ثابت کرده اند که دوری و غیبت نمی تواند مانع موفقیت شود. اعضای این تیم به طور مداوم در گروه های مختلف مشغول به کار هستند و من تمام تلاش خود را کرده ام که حامی کل اعضای تیم باشم.
در واقع اعضای تیم آکادمی هلاکوئی خانواده بزرگی هستند که برای رسیدن به یک هدفی بزرگ باهم همکاری می کنند. گفتنی است در حال حاضر بیش از ۱۵۰٫۰۰۰ عضو در آکادمی هلاکویی مشغول به تحصیل هستند.
۸- بزرگترین شکست شما چه بود؟ از این اشتباه یا شکست چه آموختید؟
چند سال پیش، زمانی که شروع به کار در بازار مالی ارزهای دیجیتال کردم، به دلیل تجربه محدودم حدود ۱۰۰٫۰۰۰ دلار ضرر کردم. درسی که از این شکست گرفتم این بود که علاوه بر تجربه و دانش، صبر اصلی بسیار مهم برای ورود به بازار ارزهای دیجیتال است. باید یاد بگیریم که بهترین فرصت خرید زمانی است که همه در حال فروش هستند و زمانی که همه در حال خرید هستند، بفروشید!
۹- کوید۱۹ چگونه بر صنعت ارزهای دیجیتال، به ویژه در ایران تأثیر گذاشت؟
کرونا درس های بزرگی به ما آموخت! هیچ چیز در دنیا بدون تغییر و مطلق نیست. بسیاری از کسب و کارها در این وضعیت دچار رکود شدند و بسیاری از افراد شغل خود را از دست دادند؛ آنها سعی کردند برای بهبود وضعیت به مشاغل آنلاین روی بیاورند.
یکی از محبوب ترین و ایمن ترین کارها در این شرایط، تجارت ارزهای دیجیتال و کسب درآمد از آنها بود. این بیماری کل اقتصاد جهان را تحت تاثیر قرار داد و اینجا بود که ارزهای دیجیتال خود را نشان دادند. به خصوص کسانی که مهاجرت می کردند و با مشکلات نقل و انتقال مالی مواجه بودند.
همچنین اینکه طلا همیشه در همه دوران ها سرمایه ای مطمئن محسوب می شد اما در این دوران، سرمایه گذاری به سمت ارزهای رمزپایه به ویژه بیت کوین کشیده شد. اگرچه برخی از ارزهای دیجیتال به خاطر شایعات مختلف، تحت تأثیر این بیماری قرار گرفتند و نوسانات قیمت و چالش های مختلفی را تجربه کردند.
اهداف و برنامه های آینده شما چیست؟ ما روی ایده ای کار می کنیم که در اروپا راه اندازی خواهد شد. این استارت آپ مبتنی بر بلاک چین است و می تواند کمک بزرگی در زمینه ارتباط سرمایه گذار با سایت های خبری و شبکه های اجتماعی باشد. این ایده قرار است در آینده نزدیک فاش شود.
۱۰- به عنوان یک کارآفرین موفق چه توصیه ای به کسانی دارید که دوست دارند در این صنعت کار کنند؟
من همیشه به همه کسانی که می خواهند در این زمینه کار کنند گفته ام: دنیای زیبای ارزهای دیجیتال دنیایی پردرآمد اما خطرناک است، پس احساسی وارد این بازار نشوید.
توصیه من به کسانی که می خواهند در این زمینه فعالیت خود را شروع کنند این است که تا حد امکان آموزش ببینند، در مورد این زمینه مطالعه کنند و دانش کافی را به دست آورند و همچنین اطلاعات خود را به روز نگه دارند و قبل از شروع به خوبی تمرین کنند.
راه های ارتباطی و شماره تلفن آکادمی محمد هلاکویی ارز دیجیتال
اینستاگرام: halakoei
تلگرام: irancafetrade – academyhalakoei – halakoei
سایت : halakoei.academy – halakoei.com
ایمیل: mohamad@halakoei.com
شماره تماس و موبایل محمد هلاکوئی: شماره تلفن ایشان بنابه دلایل موجه، از سایت برداشته شد.
ساعات کاری: ساعت ۹ صبح تا ۱۵ بعد از ظهر
درود به شرفت
واقعا لیاقت پیشتر از این ها است
با سلام خدمت شما وآقای هلاکویی عزیز من واقعا از ایشان سپاسگذارم که اینهمه آموزش رایگان در اختیار عموم گذاشتند و جدیدا هم دوره آموزش رایگان در کانال vip آکادمی هلاکویی شروع کردن که خیلی عالیه توصیه میکنم حتما سری به کانال بزنید .