بیوگرافی امیررضا سرمد سعیدی اولین سوشیال مدیا مارکتر

امیررضا سرمد سعیدی کیست؟ اینستاگرام مارکتینگ
شرح مختصر
امیررضا سرمد سعیدی
متولد : ۱۷ اسفند ۱۳۷۴
محل تولد : شوش شرقی تهران - ساکن تهران
وضعیت تأهل : مجرد
شغل پدر : راننده
شغل مادر : خانه دار
تعداد فرزندان خانه پدری : ۲ فرزند (۱ خواهر به غیر از خودش دارد)
تحصیلات: دیپلم انسانی و کامپیوتر
شغل: مشاور دیجیتال مارکتینگ برندهای بزرگ - مدرس اینستاگرام

شاید هر سری انتخاب یک فاندر موفق ایرانى براى ما یکى از سخت ترین کارها باشد اما مفتخریم تا اعلام کنیم که امیررضا سرمد سعیدی عزیز برای الگو گرفتن، یکی از انتخاب های ما خواهد بود.

امیررضا سعیدی یکی از مشهورترین مدرسان اینستاگرام می باشد که با تلاش بی وقفه خود توانسته است شرایط مناسبی را از نظر شغل و حرفه به دست بیاورد. او جزو ۱۰ آموزش دهنده برتر اینستاگرام در ایران می باشد و چندین سال از زندگی خود را وقف آموزش به علاقمندان کرده است. بیوگرافی او با توجه به تجربیاتی که در طی این سال‌ ها به‌ دست آورده، می‌ تواند راهنمایی مناسب برای صاحبین کسب و کار در اینستاگرام و دیگر کانال‌های ارتباطی باشد.

امیررضا علاوه بر تولید محتواهای مختلف، راه های افزایش فالوئر، بازدید بیشتر پست های اینستاگرام، نحوه رفتن پست های پیج به اکسپلور و جذب کاربر هدفمند، ساخت استوری های جذاب و حتی معرفی نرم افزار هایی که برای انجام این کارها و نحوه استفاده از آنها را به بهترین شیوه به مخاطبین آموزش می دهد. اما متأسفانه در این مسیر چندین بار پیج خود را از دست داده  از این رو ما به او لقب «لوک خوش شانس اینستاگرام» را می دهیم.

رسالت ما در ایران فاندر این است که دلیل عدم موفقیت هیچ فردى در کسب و کار اینترنتی به علت نبود دانش نباشد. کاش ما راهبرانی شبیه امیررضا سرمد سعیدی را در کشور بیشتر داشته باشیم و همیشه برای ترویج مسیر درست، از کارآفرینان نوپا حمایت و پشتیبانی کنیم.

امیررضا سرمد سعیدی کیست؟ ویکی پدیا
زندگی نامه امیررضا سعیدی مجری اولین همایش سوشال مارکتینگ ایران

امیررضا در ۱۷ اسفند ماه سال ۱۳۷۴ در یک خانواده کم جمعیت به عنوان فرزند ارشد در شهر تهران دیده به جهان گشود. او در دوران کودکی با چالش های سختی روبرو بوده است، اتفاقاتی که در زندگی خانواده آنها رخ داد، باعث شد که مادرش به مدت ۸ سال دچار بیماری شدیدی شود.

بیوگرافی امیررضا سرمد سعیدی بلاگر اینستاگرام
امیررضا سعیدی کیست؟

خاطرات دوران کودکی امیررضا سرمد سعیدی از زبان خودش

حدوداً ۱۲ سال داشتم که مادرم به خاطر مریضی که داشت، ۸ سال در بیمارستان بستری بود و در کنارمان نبود. من و خواهر کوچکم و پدرم با هم زندگی می کردیم و پدرم هم به خاطر کارش زیاد پیش ما نبود.

دوران کودکی، سختی های زیادی متحمل شدم اما در واقع روزهای خوبی هم داشتیم. درست است که مثل هم سن و سال های خودم نتوانستم بازی کنم اما از اتفاقاتی که برایم افتاد ناراضی نیستم. اتفاقاتی که در آن دوران افتاد، باعث شد که امروز خیلی آدم بهتر و با شعوری در اجتماع، کار و زندگی ام باشم.

از کودکی به کار کردن علاقمند بودم. کلاس پنجم می رفتم که کارم را شروع کردم، از شرکت ها تراکت و کارت ویزیت می گرفتم و در خیابان ها پخش می کردم. به این خاطر که من بچه بودم، مردم دلشان می سوخت و سریع کارت ها را از من می گرفتند. این موضوع باعث شده بود که سرعت عملم در پخش از بقیه بیشتر باشد و به هر شرکتی که می رفتم، پول بیشتری به من می دادند؛ حقوق این کار را برای هزینه مدرسه خرج می کردم تا بتوانم در بهترین مکان درس بخوانم.

خلاصه علاقه مستقل بودن از دوران کودکی در من بود که باعث شد سراغ کارهای متنوع و مختلفی بروم مثل کار کردن در فلافلی، ساندویچی، پیک موتوری و بعد آن نیز پیک غذا شدم تا بتوانم خرج زندگی ام را در بیاورم.

از کار کردن امیررضا سرمد سعیدی در بوفه مدرسه تا وبلاگ نویسی در کتابخانه

در دوران راهنمایی و دبیرستان به قدری جنب و جوشم زیاد بود که وقتی بعضی مواقع به آن روزها فکر می کنم، واقعاً خسته می شوم. زیرا در آن برهه از زمان در بوفه مدرسه مان کار می کردم و بایستی یک ساعت زودتر از همه (ساعت ۶) بیدار می شدم و می رفتم که بوفه را باز کنم و سوسیس و فلافل ها را سرخ کنم و زنگ تفریح ساندویچ هایی که آماده کرده بودم را بفروشم، از مدرسه به خانه برگشتنی نیز تراکت پخش می کردم.

هم زمان با انجام اینکارها به دنبال یادگیری کامپیوتر رفتم. علاقه شدید من به کامپیوتر مجبورم کرد که بروم در کافی نت ها و موبایل فروشی ها کار کنم و آنجا را تی و جارو بکشم. یا اینکه برایشان رایگان کار کنم تا اجازه بدهند از کامپیوتر یا از گوشی شان استفاده کنم.

جالب ترین اتفاقی که در آن دوران برایم افتاد، این بود که وبلاگ نویسی خیلی رو بورس بود و من که تازه با گوگل آشنا شده بودم و کار می کردم، یک وبلاگی درست کردم و شروع به کار نمودم.

من امیررضا سرمد سعیدی دوران دبیرستان برای اینکه رتبه کنکورم خوب باشد، به کتابخانه می رفتم و در آنجا درس می خواندم. در کتابخانه نوشته ای به دیوار چسبانده بودند که نظر من را به خود جلب کرد. در کاغذی که به دیوار چسبانده بودند، نوشته شده بود: هر کس از وبلاگ نویسی چیزی می داند و می تواند آن را مدیریت کند، به ما اطلاع بدهد!

با مدیر کتابخانه صحبت کردم و آنها به من عضویت ۱۰ ساله رایگان در کتابخانه را دادند و در عوض از من خواستند که هفته ای ۱ یا ۲ روز وقتی آنجا می روم، چند ساعتی روی وبلاگ آنها وقت بگذارم. من کارم را با وبلاگ نویسی در کتابخانه آغاز کردم و در کنارش کتاب های برنامه نویسی، گرافیک، فتوشاپ و… را می خواندم و با کامپیوتر آنجا آزمون خطا می کردم؛ آنجا بود که برنامه نویسی را دست و پا شکسته شروع به یادگیری کردم.

با اطلاعاتی که کسب کرده بودم به هوش مصنوعی و رباتیک علاقمند شدم. رشته تحصیلی من انسانی بود و به دلیل اینکه به رشته ام علاقه نداشتم و به خواست خانواده ام انتخاب کرده بودم، از روی لجبازی ۹ تجدید آوردم و حتی در ورزش هم افتادم! برای اینکه بتوانم به رشته مورد علاقه ام کامپیوتر بروم، خانواده ام گفتند که به این شرط قبول می کنیم که شهریورماه معدلت بالای ۱۹ باشد.

درست است که سخت بود ولی تلاشم را کردم و معدلم بالای ۱۹ شد و من هنرستان رفتم و کامپیوتر خواندم اما دیپلم انسانی را هم گرفتم.

امیر سعیدی متخصص شبکه های اجتماعی
امیر رضا سعیدی – اولین همایش سوشال مارکتینگ ایران

قبولی امیررضا سرمد سعیدی در دانشگاه شریف با رتبه ۱۷

بنابراین دیپلم کامپیوتر را هم گرفتم، برای اینکه می خواستم کنکور بدهم، متوجه شدم که دو رشته ای که از آنها دیپلم گرفتم اصلاً اهمیتی در دانشگاه شریف ندارند و بایستی کنکور ریاضی فیزیک بدهم. پس به همین خاطر دوباره دست به کار شدم و جهشی درس خواندم تا بتوانم در کنکور ضریب بالاتری را بگیرم. کنکور ریاضی فیزیک دادم و رتبه ام در آن سال ۱۷ شد و دانشگاه شریف قبول شدم!

اما بعد از مدتی که دانشگاه رفتم، به دلیل اینکه علاقه ای نداشتم، انصراف دادم. در همان برهه از زمان، دایی من پیشنهاد کار در فروشگاهی که لوازم عکاسی و فیلمبرداری را وارد ایران می کردند، را به من داد. آنموقع تازه یکسری پرنده فانتوم وان آمده بود برای فیلمبرداری های هوایی! دایی ام به من گفت: تو که به این چیزها علاقه داری، پس بیا در این فروشگاه کار کن!

من هم با خوشحالی قبول کردم و گفتم که عاشق اینجور کارها هستم. من کارم را در فروشگاه دیجی آی که تازه تأسیس شده بود، آغاز کردم. شروع به مطالعه کردم و پرنده های دست ساز فیلمبرداری درست کردیم؛ در ساخت ربات به قدری پیشرفت کردیم که وارد مسابقات رباتیک شدیم!

در آنجا با تیم سایروس آشنا شده و من هم به تیم آنها ملحق شدم و تقریباً در بیش از ۵۰۰ مسابقه رباتیک در زمینه رباط های پرنده، مسیریاب، آتش نشان و مین یاب شرکت کردیم. باید بدانید در این مسابقات بالای ۲۵۰ مقام در ایران و ۱۰۰ مقام بین المللی از کشورهای مختلف کسب نمودیم.

۱۹ سالگی – راه اندازی پیج اینستاگرام

بر اثر یکسری اتفاقات که داستانش طولانی است، لپ تاپ، پول و هر چیزی که داشتم را از دست دادم!

تنها دارایم یک گوشی ساده هوآوی بود که آن را هم از مادرم گرفتم و برنامه اینستاگرام را روی آن گوشی نصب کردم. در آن برهه از زمان یک برنامه تلویزیونی از یک هکری برگزار شد که آقای احسان علیخانی به برنامه ماه عسل دعوتش کرده بودند و اسمش شایان سعیدی بود. صحبت های شایان برایم خیلی جالب بود زیرا او اولین کسی بود که در حوزه برنامه نویسی، هک و امنیت، به ماه عسل دعوت شده بود.

پیج اینستاگرام شایان را پیدا کردم که نزدیک به ۱۳k فالوور داشت و کلی کامنت و لایک می خورد. زیر یکی از پست هایش از برنامه ای که برگزار کرده بود تقدیر و تشکر کردم و نوشتم که خیلی مفید واقع شد. وقتی می خواستم بیرون بیایم یهو سوال یکی از مخاطبین در بخش کامنت ها، نظر من را به خود جذب کرد که واقعاً خیلی مسخره به نظرم می آمد.

خلاصه من جواب چندین نفر را زیر پست شایان دادم. زمانی که جواب سوال های مخاطبین شایان سعیدی را زیر پست های او می دادم، فالوئورهای او یکی یکی به پیج من می آمدند و درخواست می دادند. بنابراین من هم پست های شخصی ام را پاک کردم و فقط پست های مسابقاتی که شرکت کرده بودم را نگه داشتم.

همان روز که پیجم را باز کردم تا دو روز بعدش تعداد فالوئرهایم به ۱۰k رسید که باعث متعجب شدن خودم نیز شده بود. به دلیل اینکه تعداد سوال ها و کامنت ها زیاد بودند و نمی رسیدم که تک به تک شان را جواب بدهم، به همین خاطر سوال هایی که خیلی پرتکرار بودند را با برنامه متن نگار روی صفحه سیاه یا سفید می نوشتم و جواب سوال را به صورت عکس در کپشن می گذاشتم؛ آنجا بود که فعالیت پیج اینستاگرام من شروع شد.

همین که داشتم درباره چیزهای مختلف مطالعه می کردم، خود شایان نیز به پیجم آمد و گفت نزدیک به ۲ ماه است که جواب سوال های کامنت هایم را تو می دهی و من زیر نظرت دارم. البته جواب بعضی از سوال ها را اشتباه می گفتی! شایان خیلی راهنماییم کرد و من امیررضا سرمد سعیدی هر سوالاتی در ذهنم بود را پرسیدم.

یکی از سوالاتم این بود که پشتیبانی و امنیت پیج یعنی چه؟ اینکه می گویند امنیت پیجم با فلانی است داستانش چه هست؟ می توانی برایم توضیح بدهی که وقتی برایم پیام می دهند، بتوانم کمک شان کنم.

گفت به یک شرط یادت می دهم، زمانی که خواستی برای کسی این کار را انجام بدهی، از آنها پول بگیر اما هیچوقت سر هیچکدام شان کلاه نزار و پول ناروا و ناحق از آنها نگیر! گفتم قبول… بعد از آن نیز کمک به مردم را آغاز کردم مثلاً کسی که پیجش دیسیبل می شد، هک می شد، از دیسیبل و هک در می آوردم و هیچ پولی نمی گرفتم.

با اینکه به شایان قول داده بودم اما نمی دانستم که بایستی چقدر از آنها بگیرم، به همین خاطر از ۹۰ درصدشان پول نگرفتم.

سال ۱۳۹۵ – برگزاری همایش اینستاگرام مارکتینگ

به دلیل خام بودن و منم منم های بچگی که داشتم، این اتفاق ها باعث شد نتوانم یک تیم خوب برای قبول کردن پیج ها، پروژه ها و… جمع کنم.

سال ۱۳۹۵ بود که برای اولین بار همایش اینستاگرام مارکتینگ گذاشتم! گفتم من که نمی توانم مثلاً ۸۰ پیج را بگیرم و به تنهایی مدیریت کنم اما می توانم به صاحبان این پیج ها یاد بدهم که خودشان یکسری کارها را انجام بدهند تا پیج هایشان حفاظت شود.

بعد از برگزاری ده ها کلاس، سمینار، انتشار پست های آموزشی و… پیج من با ۲۰۰K بسته شد! به خاطر یکسری کلکل هایی که با هکرها داشتم. آنموقع بود که یک حجمه عجیب و غریب به من وارد شد، تویی که مدام پیج ها را هک می کردی یا از هک بر می گرداندی، چگونه پیج خودت هک شد؟

مردم به من فحش می دادند، کلاهبردار می گفتند، اینکه هیچی بلد نیستم و اطلاعاتی ندارم و از این حرف ها… خیلی از نظر روح و روانی داغون شده بودم. باید بدانید که همیشه یک جواب برای مدیریت این حرف ها داشتم: دکتر دندانپزشکی که در واقع دندان دیگران را درست می کند، حق دارد بعضی مواقع دندان خودش نیز خراب شود، نمی توان گفت که چون خودش دندانپزشک هست، نباید دندانش خراب شود!

پیجم را نزدیک به ۱۶۰ یا ۱۷۰ بار برگرداندم یعنی هکر هک می کرد و دوباره من برگشت می دادم. ۱ ماه این اتفاق افتاد، بعد از آن دیدم که واقعاً برایم آبرویی نماند، دیگر نمی توانستم برای حفظ پیجم بیشتر از این کاری انجام بدهم زیرا تعداد و قدرت شان زیاد بود، اینستاگرام هم کار خاص و قابلیت اضافی به من نمی داد که من بتوانم پیجم را محافظت کنم. این موضوع باعث شد یک ویدیویی بگیرم که هنوز هم آن ویدیو را نگه داشته ام؛ خودم پیج ۲۰۰k را دیلت اکانت زدم و پیج نابود شد.

دوباره یک پیج دیگر راه اندازی کردم و اینگونه اطلاع رسانی کردم: «دوستان پیج قبلی ام را بنابه این دلایل دیلت اکانت زدم، حالا خودتان می دانید باور کنید یا نه! اما من را فالو نگه دارید، شاید به مرور زمان شخصیتم را بشناسید و بفهمید که آنگونه که شما درباره من فکر می کنید، نیستم.»

پیج دوم را راه اندازی کردم اما فعالیت در این پیج خیلی سخت بود. مدتی در پیج دومم فعالیت کردم تا خرداد سال ۱۳۹۹ که دوباره به خاطر اتفاقاتی که افتاد، پیج من روی ۴۹۹k دیسیبل شد و برای دومین بار پرید!

یک مسابقه ای برگزار کرده بودم که ایده ام خیلی خاص بود و جایزه اش یک اتاق پول گذاشته بودم که به صورت کلام به کلام بین مردم می چرخید. یکسری حسادت ها توسط یکسری از افراد خاص به وجود آمد که این حسادت باعث شد، من را تحت فشار بگذارند.

بعد اینکه پیج پرید، اصلاً فکر کردن به اینکه از اول شروع کنم، سخت بود. فقط پیج جدید را ساختم و دوباره همان توضیحات قبلی برای اطلاع رسانی به مردم انتشار دادم. در عرض ۲۴ ساعت تعداد فالورهای پیجم به ۱۰k رسید اما برایم انگیزه ای نشد. همه من را به اسم امیررضا سعیدی می شناختند اما در حالی که امیررضا سرمد سعیدی هستم و اینسری آیدی پیجم را به امیررضا سرمد تغییر دادم و از پیشوند فامیلی ام استفاده کردم.

۱ یا ۲ ماهی بیکار شده بودم و دنبال کار می گشتم زیرا ضرر مالی زیادی کرده بودم، بابت مسابقه ای که می خواستم برگزار کنم، حدود ۲ میلیارد ضرر داده بودم.

بعد از آن کلیب هایی در اینستاگرام دیدم که افرادی هستند به هر دلیلی رویا و آرزوها می فروشند و هیچ اطلاعات خاصی هم در پیج شان برای ارائه به مردم ندارند. وقتی دیدم که مردم چقدر از آنها استقبال می کنند و افرادی که سال ۹۵ و ۹۶ در کلاس های من بودند، از اینکه من نیستم و آنها برنده شده اند، واقعاً حرص می خوردم، این تنها دلیلی برایم شد که دوباره فعالیتم را شروع کنم.

مهر سال ۱۳۹۹ فعالیتم را دوباره شروع کردم و اسفند ۱۳۹۹ فالوورهایم به ۱۱۰k رسید. دقیقاً ۱۰ اسفند ۱۱۰k شدن پیجم را جشن گرفتم، البته باید خدمت تان عارض شوم که پیج ۵۰۰k من در کمال ناباوری برگشت!

نمی دانستم از خوشحالی چه کار کنم! انرژی زیادی گرفتم، به خاطر اینکه اصلا کم نیاوردم. خواستم برنامه ریزی کنم که روی پیج ۱۰۰k چه اطلاعاتی و روی ۵۰۰k چه اطلاعاتی دیگری در اختیار مخاطبین قرار بدهم.

قبلاً خودم را خیلی موفق می دانستم، به همین خاطر هم کمتر تلاش و فکر می کردم اما از یک تایمی به بعد یکسری از اتفاقات باعث شد که خودم را آدمی موفق ندانم. من به این معتقدم که بعضاً یکسری اتفاق ها می افتد به یک چیزهایی می رسی که آن هدف اصلی که در ذهنت داشتی و از بچگی به خاطر آن هدف زندگی می کردی، به کل یادت می رود، من هم واقعاً هدف اصلی ام یادم رفته بود.

اتفاقاتی که برایم می افتاد و تنهایی هایی که به وجود می آمد، باعث می شد به فکر فرو بروم، یاد آن هدف و چیزهای جالبی که دوست داشتم رقم بزنم، می افتادم. به خاطر اینکه هدف داشتم، در خیلی زمینه ها اولین نفر بودم که الان این موضوع باعث می شود بگویم آدم موفقی نیستم بلکه در مسیر موفقیت می باشم اما آدمی ام که ادعای زیادی دارم.

افرادی هستند که می گویند آدم های موفق ادعا نمی کنند، من این حرف را کاملاً قبول دارم و اصلاً رد نمی کنم زیرا به موفقیت شان رسیده اند اما آدم هایی که در مسیر موفقیت هستند باید ادعا کنند زیرا کلمات انرژی دارند و با ادعا کردن در پست و استوری هایشان، در کلام روزانه با خودشان و دوستان شان، انرژی را به خودشان بر می گردانند و می توانند به خیلی از چیزهایی که هنوز نرسیده اند، برسند.

همیشه ادعایم این بود که بزرگترین راه فروش و بزرگترین راه جذب فالوئر، اکسپلور خود اینستاگرام است و تبلیغات راه دوم، سوم و یا چهارم می تواند برای هر برندی باشد. به همین خاطر هم برای پیج خودم تبلیغات می کنم اما هیچوقت تبلیغاتی که انجام می دهم، در تایم هایی که فروش پکیج دارم نیست!

هیچوقت در تبلیغاتم نمی گویم که امیررضا سرمد سعیدی پکیجی برای فروش دارد بلکه چنین بیان می کنم: یک پیج اینستاگرامی است که در آن نکاتی درباره تولید محتوا، جذب فالوئر، افزایش فروش اینستاگرامی و… را به صورت رایگان آموزش می دهد.

به نظرم در کشور ایران کم نیاوردن، شجاعانه ترین کار می تواند باشد! مردم ما خیلی راحت و سریع قضاوت می کنند و در کنار قضاوت کردن شان، حکم هم می دهند و اجرا می کنند. بعد شروع به توهین و فحاشی کردن می نمایند. اینکه بخواهید در چنین شرایطی کم نیاورید، بمانید و کار کنید، واقعاً کار سختی است.

نمی دانم تا به امروز پکیجی از رویا فروشان خربده اید یا نه! تا الان حس کرده اید که کسی در اینستاگرام سرتان کلاه گذاشته است؟! من در مرحله اول از شما معذرت خواهی می کنم از طرف تک به تک افرادی که سعی کرده اند به شما رویا بفروشند و باعث شده اند که احساس حقارت کنید.

شما افراد زیادی می توانید پیدا کنید که بر اساس واقعیت کار می کنند اما چون کلیپ هایشان مثل رویاهایشان نیست، آنقدر جذاب نیستند تا بخواهید از آنها استفاده کنید. پس کمی با گارد کمتری از امروز به بعد وارد فضای مجازی شوید.

اگر ایده هایی برای فردی دارید که می تواند به پیجش جذابیت اضافه کند، بدون اینکه حس بدی به او انتقال بدهیم، ایده هایمان را بازگو کنیم و با یک دید باز در یک جامعه باز، تولید محتوا را آغاز نماییم.

می دانم تعداد واینر، بلاگر و استاد زیاد داریم اما کشور ما در فضای مجازی ۴۰ میلیون یوزر و کاربر اکتیو دارد. اساتید بولد نهایتاً ۱۰ یا ۱۵ نفر هستند، بلاگرهای بولد و خوب نهایتاً ۲۰ یا ۲۵ نفرند، واینرهای بولد دوباره ۲۰ یا ۲۵ نفرند اما این جمعیت ۱۰۰ نفره که تولید محتوای بخصوصی انجام می دهند، تولید محتوای شان برای ۴۰ میلیون نفر کفایت نمی کند.

بنابراین جای شما و بیزینس و ایده های شما به شدت در فضای مجازی خالی می باشد. با هر قدرت و کیفیتی که باشد، فقط کارتان را شروع کنید! از صفر و با هزینه کمتر شروع کرده و رفته رفته اطلاعات یا هر چیز دیگری که به آن احتیاج دارید را به پیج تان اضافه کنید؛ آنموقع می بینید که به چه موفقیت بزرگ و خوبی می توانید برسید.

هم من و هم همه استادانی که در آموزش اینستاگرام مارکتینگ یا سوشال مارکتینگ می دهند، این سواد و اطلاعات را کاملاً بر اساس تجربه بدست آورده ایم. باید بدانید که هیچ کتاب و مرجع رسمی برای بازاریابی در اینستاگرام وجود ندارد. هیچ حرفی را برای خودتان بزرگ نکنید و مطمئن باشید که شما هم می توانید تبدیل به یکی از بهترین اشخاص در این حرفه شوید.

مصاحبه با امیررضا سرمد سعیدی مجری اولین همایش سوشال مارکتینگ ایران | پاسخ به ۲۰ سوال متداول

۱- با اولین حقوق تان چه کار انجام دادید؟

وقتی کلاس اول راهنمایی بودم، اولین درآمدم که از پخش تراکت بود را برای کرایه تاکسی هنگام مدرسه رفتن و خرج مدرسه ام می کردم تا مجبور نشوم از پدرم پول بگیرم.

۲- بزرگترین آرزو و هدف تان چیست؟

بزرگترین هدفم این است که اسمم را بتوانم در تاریخ کامپیوتر دنیا، به عنوان یک آدم خلاق و موفق ثبت کنم.

۳- آقای امیررضا سرمد سعیدی می توانیم بپرسیم ماهانه چقدر درآمد دارید؟

بستگی دارد چه مقدار از انرژی برای کار بگذارم! اگر خیلی وقت و انرژی صرف کنم، ماهی ۹۰ الی ۱۰۰ میلیون و اگر انرژی نداشته باشم، ۳۰ الی ۴۰ میلیون!

۴- اگر بخواهی با یک شخص معروف هم صحبت باشی، دوست داری آن چه کسی باشد؟

کریستوفر نولان! عاشق این شخص می باشم و دوست دارم بدانم که فیلم هایش را چگونه کارگردانی می کند.

۵- سابقه تحصیلی شما چیست؟

دیپلم انسانی و کامپیوتر دارم و بعد از آن دانشگاه را رها کردم و بی خیالش شدم.

۶- کارتان را از چه زمانی شروع کردید و از چه زمانی درآمد بالای ۱۰ میلیونی تومانی تان شروع شد؟

تقریبا می توان گفت ۵ سالی می شود که در اینستاگرام فعالیت می کنم اما دو سال اول کارم، درآمدم خیلی کم بود. چون برای خیلی از افراد به صورت رایگان کار می کردم و فقط یک مشتری داشتم که از کارم رضایت داشت و پولم را پرداخت می کرد. من هم به شدت وابسته اش شده بودم و از ترس اینکه رهایم نکند با کس دیگری کار نمی کردم! موقعی که همکاری ما با هم قطع شد، از همان ماه اول توانستم درآمدم را به بالای ۲۰ میلیون تومان برسانم؛ پروژهای خوب می گرفتم و در خیلی از آنها موفق می شدم.

۷- می توانید بگویید دقیقاً شغل شما چیست؟

  • من پیج دستم می گیرم و بالا می آورم.
  • به برندهای بزرگ مشاوره سوشیال مارکتینگ می دهم.
  • دوره آموزش اینستاگرام برای علاقمندان دارم.
  • همایش برگزار می نمایم.
  • اگر کسی بخواهد بلاگر شود، وقتی ببینم واقعاً استعدادش را دارد، کمکش می کنم.

۸- امیررضا سرمد سعیدی دلش به چه چیزی خوش است؟

راستش را بخواهید جواب دادن به این سوال خیلی سخت است. من زمانی که مسابقه اتاق پولی را گذاشتم خیلی با مشکل روبرو شدم، تقریباً ۲ میلیارد برایم بدهی به بالا آورد که یک پروژه شکست خورده خیلی سنگینی برایم بود.

بعد از آن نیز با ۱ میلیارد بدهی، کارم را شروع کردم و مجبور شدم تمام دار و ندارم را از لب تاپ گرفته تا گوشی و ماشین، همه را بفروشم. خوشبختانه الان تقریباً از ۱ میلیارد بدهی فقط ۴۵ میلیون تومان باقی مانده است که توانستم در ۷ ماه گذشته بیشترش را پاس کنم. این اتفاقات پیش آمده من را در کارم سست کردند و انگیزه و اراده ام را به کل ربودند.

در سال های گذشته و الان هرچه کار کردم، همه اش ضرر دادم و در کنار آن نیز کلی فحش و توهین از طرف کسانی که باید به آنها پول می دادم، شنیدم. با این حال باز هم امیدوارم و خدار را شکر می کنم. انشالله یک روز دوباره دلخوشیم را پیدا می کنم، چون هدفم خیلی با ارزش است و هیچوقت تسلیم نمی شوم.

۹- آیا در مؤسسه هنر گستر حیایی کار می کنید؟

روزبه معینی، امید حیایی و مدیر کل مجموعه امین حیایی عزیز روزی که تصمیم به تأسیس مؤسسه گرفتند، به من افتخار دادند که در کنارشان باشم و در طراحی وبسایت مجموعه و شبکه های اجتماعی شان به آنها کمک کنم. با تمام وجودم به خاطر اعتمادی که به من کردند، خوشحالم. همیشه به خودم افتخار می کنم که توانستم عضو کوچکی از مجموعه هنر گستر باشم که دارای ایده های فوق العاده بزرگی است.

۱۰- چرا اتاق پول یک پروژه شکست خورده شد و بدهی بالا آورد؟

نمی توانم درباره اش زیاد توضیح دهم! فقط همین قدر می توانم بگویم که چند نفر از بازیگران، خواننده، و فوتبالیست ها از من پول گرفتند که تبلیغ کنند اما متأسفانه این کار را نکردند و بلاکم کردند. در کنارش به اسپانسرها تعهد جذب یک عددی فالوئر دادم که به آن هم نرسیدم و اسپانسرها شاکی شدند و…

۱۱- چرا پیج قبلی تان را بر نمی گردانید؟

متأسفانه باگ های اینستاگرام دردسرساز شده اند و مشکلات زیادی را حداقل برای من پیش آورده اند، اما من ناامید نمی شوم و آنچه در توان دارم را می گذارم تا پیجم را برگردانم چون خیلی برای آن زحمت کشیده ام.

۱۲- اولین درآمدتان از اینستاگرام چقدر بود؟

۵۰ هزار تومان! برای یک نفر که می خواست پست عکس نوشته درست کند، ۳ مورد با برنامه متن نگار اندروید درست کردم و ۵۰ هزار تومان بابتش پول گرفتم.

۱۳- از نظر امیررضا سرمد سعیدی اخلاق خوب و بدش چه می تواند باشد؟

واقعاً نمی توانم از اخلاق خوب و بد خودم بگویم زیرا از نظر خودم بدی هایم خیلی خیلی زیاد است. به همین خاطر به کلاس می روم و دوره های خودشناسی شرکت می کنم، کتاب می خوانم تا بتوانم اخلاقم را درست کنم، بدترین اخلاقم این است که تا آخرین لحظه سماجت می کنم تا آنچه می خواهم را به دست آورم.

۱۴- ماشین شما چی هست؟

۲۰۷ آن را هم اقساطی گرفته ام.

۱۵- از خانواده ات بگو… الان آنها کجا هستند؟

خانواده ام همین تهران زندگی می کنند اما من تقریباً ۷ سالی شده که مستقل و دور از آنها زندگی می کنم و هر از گاهی به آنها سر می زنم. دلیل جدا شدنم از خانواده ام این بود که می خواستم یاد بگیرم و بتوانم خودم به تنهایی زندگی ام را جمع و جور کنم. بایستی بدانید با اینکه دوست داشتم تنها و مستقل شوم اما خیلی زود این کار را شروع کردم! اگر زمان به عقب برگردد این دفعه حداقل تا ۲۱ سالگی پیش خانوادم می مانم.

۱۶- خیال پرداز یا واقع گرا هستید؟

من به شدت خیال پردازم و به شدت رویا پردازی را دوست دارم. تازه به نظرم علم یعنی رویا و تخیل! آدمی که رویا و تخیل نداشته باشد، یعنی علم ندارد، علم نداشته باشد، بی سواد است و سواد هم نداشته باشد، آدم بیشعوری است.

۱۷- اگر معتقد هستید که آدم خلافکار باید رسوا شود، چرا اسم آن ورزشکارها و بازیگران را نمی گویید که پولتان را خورده اند؟

یکبار در پیج ۵۰۰k خودم استوری کردم و هنوز هم که هنوز است پایم گیره! به جز سکوت نمی توانم کاری انجام بدهم چون جریمه آبرو بردن یک سلبریتی مردمی، از ۳۰ میلیون تومان خیلی بیشتر می باشد. باید مبلغی هم از جیب خودم  روی آن بگذارم و برایشان بدهم، به همین خاطر بیخیالش شدم.

۱۸- در ماه از درآمدتان چیزی را به خیریه کمک می کنید؟ مستقیم یا توسط مؤسسات خیریه؟

بله! قبلاً به مؤسسه ها و سازمان های مردمی نگهداری از کودکان کمک می کردم اما مدتی است به خاطر مشکلات مالی خودم نمی توانم و از این موضوع به شدت ناراحتم.

۱۹- خانواده  ات در این مسیر ساپورتت می کنند؟

موقعی که بچه بودم، پدرم ورشکست شد و شرایط زندگی مان با مریضی مادرم خیلی سخت گذشت. به جز خودم یک خواهر داشتم که از او مراقبت می کردم، به همین خاطر هم هیچوقت از نظر مالی از خانواده ام حمایت نخواستم و هر چیزی که برایم داده اند، بابت لطف شان بوده است.

پدرم همیشه به من و تصمیماتم احترام گذاشته و اجازه می داد تا خودم مسیر زندگیم را انتخاب کنم؛ من هم تلاش کردم تا به مسیر غلط نروم و شرمنده اش نکنم. می خواستم جوری باشم که به من افتخار کند و بتوانم پشتیبان و حامی خانواده ام باشم، نه خانواده ام حامی من!

۲۰- به نظرتان چند سال دیگر به آرزوهایتان می رسید؟

دارم تمام سعی ام را می کنم تا روحیه و همینطور انرژی ام را جمع کنم تا سال ۱۴۰۴ به ۱۵ هدفی که در ذهنم دارم برسم.

راه های ارتباطی با امیررضا سرمد سعیدی بلاگر تکنولوژی در اینستاگرام

وبسایت: amirrezasarmad.com

  • تقریباً هیچ راه ارتباطی دیگری با ایشان وجود ندارد!

پیام سایت ایران فاندر به مخاطبان: همراهان عزیز ایران فاندر، موفقیت در پیش است زیرا غیر ممکن لغتی است که در دیکشنری فاندرهای ایرانی یافت نمی شود. امیدواریم با خواندن یک داستان دیگر از کارآفرینان موفق ایرانی که با وجود محدودیت ها و موانع فراوان، در ایران خودمان رشد کرده و به موفقیت رسیده اند، شما هم بتوانید تحولی بزرگ در زندگی خود و مردم ایجاد کنید. برای نوشتن بیوگرافی در گوگل و ویکی پدیا با ما در ارتباط باشید.

رای دهید

تیم تولید محتوا

این مطلب توسط تیم تولید محتوای ایران فاندر تهیه شده است. ما در تلاش برای توسعه وب فارسی هستیم تا بهترین مقالات در هر زمینه ای را برای وبسایت ها تهیه کنیم. کیفیت محتوای این صفحه توسط متخصصین و کارشناسان ما بررسی و تایید شده است.

سفارش تولید محتوا
اینستاگرام سایت ایران فاندر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

باز کردن چت
1
پریسا رحیمی
سلام، چطور می تونم کمکتون کنم؟